اسلام

  • خانه 
  •  
  • تماس  
  • ورود 

اولین زائر کربلا کیست؟

25 آبان 1395 توسط موسوي

اولین زائر امام حسین(علیه السلام)

جابر بن عبدالله انصاری1؛ نخستین زائر قبر امام حسین(علیه السلام) بود. منابع تاریخی زیارت قبر امام حسین(علیه السلام) را توسط جابر دو گونه، گزارش کرده اند. گزارش نخست از طبری شیعی است که زیارت جابر را همراه با عطیه عوفی، به طور مسند و با تفصیل گزارش کرده، اما در آن، سخنی از ملاقات وی با اهل بیت امام حسین(علیه السلام)به میان نیاورده است. گزارش دوم از سید ابن طاووس است که زیارت جابر را بدون همراهی عطیه و به اختصار، بیان کرده و به دنبال آن، ملاقات جابر را با اسرای اهل بیت(علیهم السلام) که از شام بازگشته‌اند، آورده است. ابتدا گزارش طبری و سپس گزارش ابن طاووس را بررسی می کنیم.
عماد الدین طبری (متوفای 525 ق) در بشارة المصطفی به سندش از عطیة بن سعد بن جناده کوفی جدلی نقل کرده که گفت: با جابر بن عبدالله به قصد زیارت امام حسین(علیه السلام) حرکت کردیم، چون به کربلا رسیدیم جابر به سوی فرات رفت و غسل کرد، سپس پارچه ای به کمر بست و پارچه ای به دوش انداخت و عطر زد، سپس ذکرگویان به سوی قبر امام(علیه السلام) رفت. وقتی نزدیک قبر شد، گفت: دستم را بگیر و روی قبر بگذار. من دستش را روی قبر گذاشتم. جابر خود را به روی قبر انداخت و آن قدر گریه کرد که بی هوش شد. بر او آب پاشیدم تا به هوش آمد. آن گاه سه بار گفت: ای حسین! سپس گفت: دوست پاسخ دوستش را نمی دهد. بعد ادامه داد: تو چگونه جواب دهی در حالی که رگ های گردنت را بریدند و بین سر و بدنت جدایی انداختند. گواهی می دهم که تو فرزند خاتم پیامبران و پسر سرور مؤمنان و هم پیمان تقوا و از نسل هدایت و پنجمین نفر از اصحاب کسایی؛ فرزند سرور نقیبان و پسر فاطمه(علیها السلام) سرور زنانی و چرا چنین نباشی که سالار پیامبران با دست خویش غذایت داده و در دامان متقین تربیت شده ای و از سینه ایمان، شیر خورده ای و از دامان اسلام برآمده ای. خوشا به حالت در حیات و ممات. اما دل مؤمنان در فراق تو ناخرسند است و شک ندارد که آن چه بر تو گذشت، خیر بوده است. سلام و خشنودی خدا بر تو باد. شهادت می دهم که تو همان راهی را رفتی که برادرت یحیی بن زکریا پیمود.
آن گاه نگاهی به اطراف قبر افکند و گفت: سلام بر شما ای جان های پاک که در آستان حسین(علیه السلام) فرود آمدید. گواهی می دهم که شما نماز را بر پا داشته و زکات پرداختید، امر به معروف و نهی از منکر کردید و با ملحدان جهاد نمودید و خدا را پرستیدید تا آن که مرگ شما را فرا رسید. سوگند به خدایی که محمد(صلی الله علیه وآله) را به حق فرستاد، ما در راهی که رفتید، شریک شماییم.
عطیه گفت: به جابر گفتم: چگونه با آنان شریکیم در حالی که نه ]با آنان[ دشتی پیمودیم و نه از بلندی و کوه بالا رفتیم و نه شمشیر زدیم، اما اینان سر از پیکرهای شان جدا شد، فرزندان شان یتیم گشتند و همسران شان بیوه شدند؟
جابر گفت: ای عطیه! از حبیبم رسول خدا(صلی الله علیه وآله) شنیدم که می فرمود: هر کس گروهی را دوست دارد در عمل آنان شریک است. سوگند به آن که محمد(صلی الله علیه وآله) را به حق به پیامبری فرستاد نیت من و نیت یارانم همان است که حسین(علیه السلام) و اصحابش داشتند. مرا به سوی خانه های کوفیان ببر. چون مقداری راه رفتیم، به من گفت: ای عطیه! به تو وصیتی بکنم؟ گمان نکنم پس از این سفر، دیگر تو را ببینم. دوست دار خاندان محمد(صلی الله علیه وآله) را دوست بدار تا وقتی در دوستی باقی است، دشمن خاندان محمد(صلی الله علیه وآله) را تا زمانی که دشمن است، دشمن بدار، هر چند اهل نماز و روزة بسیار باشد. با دوست دار آل محمد(علیهم السلام) مدارا کن; او هر چند به سبب گناهانش بلغزد، اما گام دیگرش با محبت این خاندان ثابت می ماند. دوست دار آل محمد(علیهم السلام)به بهشت می رود و دشمنان شان به دوزخ.
نکته شایان توجه در این باره آن است که علامه سید محسن امین پیش از نقل خبر عطیه، می گوید که من این خبر را از کتاب بشارة المصطفی و غیر آن نقل می کنم و بعد از نقل خبر یاد شده، اضافاتی درباره ملاقات جابر با اهل بیت(علیهم السلام)و این که این حادثه در اربعین اتفاق افتاده، آورده است که در کتاب بشارة المصطفی موجود نیست (اعیان الشیعه، ج4، ص 47 و لواعج الأشجان، ص 240). این امر، حاکی از آن است که وی چنان که خود گفته آن اضافه را از کتابی غیر از کتاب طبری آورده است. در این میان، برخی محققان معاصر (قاضی طباطبائی، همان، ص 182 به بعد; جعفر سبحانی، شخصیت های اسلامی شیعه، ج2 ، ص 79) برای این که اثبات کنند این قسمت زیادی نیز از کتاب بشارة المصطفی است به توجیهاتی متوسل شده اند که قابل پذیرش نیست، از جمله آن که نسخة بشارة المصطفی ناقص به دست ما رسیده است و احتمال دارد که در نسخه کامل کتاب یاد شده این زیادی باشد، چنان که شیخ حرّ عاملی گفته است که این کتاب، هفده جزء دارد (امل الآمل، ج2، ص 234) ولی آن چه اکنون از کتاب طبری با تصحیح و تحقیق، چاپ شده، یازده جزء است. بنابراین، امکان دارد این حدیث تقطیع شده به دست ما رسیده باشد و آن قسمت اضافی که علامه امین آورده است، از نسخه ای کاملی بوده است که در دست رس وی بوده است.
احتمال دیگری که داده شده آن است که محدثان پیش از طبری، روایت را تقطیع کرده و طبری قسمت مربوط به ملاقات جابر را با اسرا نیاورده است. (قاضی طباطبائی، همان، ص 215 به بعد).
در پاسخ چنین توجیهاتی باید گفت که اولاً: در بسیاری از موارد، ناقص بودن نسخه کتابی کهن، به سبب از بین رفتن صفحات اول یا آخر آن هاست، نه آن که از وسط کتاب، صفحاتی از بین رفته باشد، آن هم ادامة یک خبر!، ثانیاً: علامه مجلسی (متوفای 1111 ق) که معاصر شیخ حر عاملی (متوفای 1104ق)
اما سید ابن طاووس جریان زیارت جابر را این گونه، گزارش کرده است:
چون اهل بیت حسین(علیهم السلام) از شام به عراق آمدند، به راهنمای کاروان گفتند که ما را از کربلا عبور بده. آنان چون به قتل گاه رسیدند، جابر بن عبدالله انصاری و جمعی از بنی هاشم و مردان خاندان رسول خدا(صلی الله علیه وآله) را ملاقات کردند که برای زیارت قبر حسین(علیه السلام)آمده بودند. همه شروع به گریه و ناله نمودند و بر صورت های شان سیلی می زدند و به گونه ای عزاداری و نوحه سرایی می کردند که جگرها را آتش می زد. زنان منطقه عراق نیز نزد اهل بیت(علیهم السلام) آمده و آنان نیز چند روزی عزاداری کردند.

جابر بن عبدالله بن عمرو بن حزام (حرام) بن ثعلبه انصاری از اصحاب برجسته رسول خدا(صلی الله علیه وآله)، امیرالمؤمنین(علیه السلام) و چهار امام بعدی بوده است و در جریان عقبه دوم که کودکی بیش نبود، همراه پدر در جمله هفتاد تنی بود که با رسول خدا(صلی الله علیه وآله)بیعت کرد و در بیعت رضوان (شجره) شرکت داشت. (ابوالقاسم سلیمان بن احمد طبرانی، المعجم الکبیر، ج2، ص 180 181) کشّی درباره او نوشته است: «جابر از پیشتازان گرد آمده اطراف وجود علی(علیه السلام) و جزء گروه هفتاد نفر (در پیمان عقبة دوم) و آخرین کس باقی مانده از اصحاب رسول خدا(صلی الله علیه وآله) و از پیروان اهل بیت(علیهم السلام) بود. وی در حالی که عمامة سیاه بر سر گذاشته بود، در مسجد می نشست و صدا می زد: یا باقر العلم! و تکیه زنان بر عصایش در کوچه های مدینه و مجالس آنان می گشت و می گفت : علی(علیه السلام) برترین بشر است، هر کس نپذیرد، کافر است. ای گروه انصار! فرزندانتان را بر محبت علی تمرین دهید، هریک از آنان این محبت را نپذیرفت، درباره نطفه اش از مادرش سؤال کنید. وی چون پیر شده بود، حجاج با او کاری نداشت.» (ابوجعفر محمد بن حسن طوسی، اختیار معرفة الرجال، ج1، ص 38، ح 78 و ص 41، ح 87 و 88 و ص 44، ح 93 و ص 124 125، ح 195). آیت الله خویی(رحمه الله)درباره وی می نویسد: «جابر از یاران رسول خدا(صلی الله علیه وآله) و از بهترین یاران امیرالمؤمنین(علیه السلام) و از جمله شرطه الخمیس بود. (معجم رجال الحدیث و تفصیل طبقات الرواة، ج4، ص 330). کلینی با سند صحیح خود از امام باقر(علیه السلام)این سخن را درباره وی روایت کرده است که هیچ گاه جابر دروغ نگفته است (همان، ص334). گزارش های تاریخی درباره تعداد غزوه هایی که جابر شرکت داشته است، یکسان نیست. طبرانی معتقد است که وی در سیزده غزوه شرکت داشته است (همان، ج2، ص 182). شیخ طوسی(رحمه الله) گفته است که جابر در جنگ بدر و هجده غزوه دیگر، پیامبر(صلی الله علیه وآله) را همراهی نموده است. (رجال الطوسی، ص 31 32). به گفته ابن اثیر، جابر در هفده غزوه شرکت کرده است و به سبب منع پدرش، در جنگ بدر و اُحُد حضور نداشت. اما کلبی معتقد است که جابر در احد شرکت داشته گفته شده که وی در هیجده جنگ شرکت جسته و در جنگ صفین نیز علی را همراهی کرده است. (اسد الغابة، ج1، ص 257). در عظمت علمی جابر همین بس که ذهبی وی را فقیه و مفتی مدینه در زمان خود معرفی نموده است (شمس الدین ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج 3، ص190). جابر از راویانی است که عده زیادی از وی نقل حدیث نموده اند. برخی، تعداد احادیث وی را تا 1540 حدیث نوشته اند. (ذهبی، همان، ج3، ص 194). جابر در سال 78 ق (رجال الطوسی، ص 32) در حالی که بیش از نود سال داشت، چشم از جهان فروبست.

منبع: گزیده‌ای از مقاله «پژوهشی در اربعین حسینی علیه السلام»، محسن رنجبر، مجله تاریخ در آیینه پژوهش، بهار 1384، شماره 

زیارت اربعین

23 آبان 1395 توسط موسوي

زیارات اربعین


سه روایت و گزارش در موضوع اربعین حسین بن علی آمده است:

زیارت اول روایت حسن عسکری: «قال العسکری علیه السلام: علامات المؤمنین خمس: صلاةُ الإحدی و الخمسین، و زیارةُ الاربعین، والتـَختم فی الیَمین، و تـَعفیرُ الجبین، و الجهر بِبِسم الله الرحمن الرحیم: علامات مؤمن پنج چیز است: اقامه پنجاه و یک رکعت نماز در شبانه روز (هفده رکعت واجب و سی و چهار رکعت نافله)، زیارت اربعین، انگشتر به دست راست کردن، جبین را در سجده بر خاک گذاشتن، در نماز بسم الله الرحمن الرحیم را بلند گفتن.» که شیخ طوسی در کتاب تهذیب الاحکام[1] و شیخ حرّ عاملی در وسائل الشیعه[2] این روایت را آورده‌اند. این روایت، اهمیت زیارت اربعین را آن هم در کنار اقامه نماز به عنوان یکی از نشانه‌های مؤمن یا ایمان بیان می‌کند و اگر لفظ مؤمن به معنی شیعه باشد، زیارت اربعین هم از نشانه‌های شیعه بودن خواهد بود. همانطور که سجده بر خاک داشتن و بلند گفتن بسم الله الرحمن الرحیم در نماز هم تقریباً از مختصات شیعیان است.

در این گزارش به متن خاصی برای زیارت اربعین اشاره نشده و می‌توان اینطور برداشت کرد که مطلق زیارت به معنای عرفیِ آن، در روز اربعین دارای این ویژگی است که زائر را دارای نشان ایمان می‌نماید. خصوصاً با ضمیمه روایات دیگر که زیارت اباعبدالله را مختص به حضور در کربلا ندانسته و بر سلام از راه دور هم زیارت اطلاق کرده‌اند. پس می‌توان این نتیجه را گرفت که سلام و درودی که در روز اربعین به سمت او صادر شود، إن شاء الله گوینده را مزین به زینت و علامت ایمان می‌گرداند. البته ممکن است گفته شود ذکر حسن عسکری از لفظ اربعین در این سخن، اشاره به سخن جدّشان جعفر صادق باشد که زیارتی را تعلیم صفوان کرده‌اند. آن همان متن معروف زیارت اربعین در مفاتیح‌الجنان است و در روایت سوم خواهد آمد. در نتیجه خواندن این زیارت از نشانه‌های ایمان خواهد بود. لکن این احتمال بعید به نظر می‌رسد چراکه القای خطاب حسن عسکری لزوماً به آگاهان از روایت جعفر صادق نبوده است، لذا این روایت، سخن و بیان جدیدی دانسته می‌شود. لکن این نیز پذیرفته است که متیقن از روایت حسن عسکری، زیارت زائر در کربلا نزد قبر سیدالشهداء و به لفظ تعلیمی از جعفر صادق می‌باشد.

 

دوم: زیارتی است که از جابر بن عبدالله انصاری، اولین یا از اولین زائران سیدالشهداء در اربعین نقل شده است. در این گزارش آمده است که وقتی جابر به غاضریه رسید در آب فرات غسل کرد، پیراهن پاکیزه‌ای پوشید، آنگاه قدری از بوی خوش بر سر و بدن پاشید و پابرهنه روانه شد تا نزد سر مبارک حسین بن علی ایستاد و سه مرتبه اللّه اکبر گفت. پس افتاد و بیهوش شد، چون به هوش آمد می‌گفت: «السّلام علیکم یا ال اللّه…» جملات جابر در اینجا تقریبا همان زیارت سیدالشهدا در نیمه رجب است و جز در چند کلمه تفاوت ندارد، که احتمالاً ناشی از اختلاف نسخه هاست. متن کامل این زیارت را علامه مجلسی در بحارالانوار آورده‌اند.[5]

سوم: این زیارت در کتاب تهذیب الاحکام و … آمده که صفوان از جعفر صادق نقل می‌کند و می‌گوید: «مولایم امام صادق علیه السّلام درباره زیارت اربعین به من فرمود: هنگامی‌که قسمت قابل توجهی از روز برآمده، این زیارت را بخوان…»[6] و این همان زیارت معروف اربعین است. متن این زیارت در ویکی نبشته آمده است.

متن کامل زیارت اربعین:
اَلسَّلامُ عَلى وَلِىِّ اللَّهِ وَ حَبیبِهِ
سلام بر ولى خدا و دوست او

اَلسَّلامُ عَلى خَلیلِ اللَّهِ وَ نَجیبِهِ
سلام بر خلیل خدا و بنده نجیب او

اَلسَّلامُ عَلى صَفِىِّ اللَّهِ وَابْنِ صَفِیِّهِ
سلام بر بنده برگزیده خدا و فرزند برگزیده‌اش

اَلسَّلامُ عَلىَ الْحُسَیْنِ الْمَظْلُومِ الشَّهیدِ
سلام بر حسین مظلوم و شهید

اَلسَّلامُ على اَسیرِ الْکُرُباتِ وَ قَتیلِ الْعَبَراتِ
سلام بر آن بزرگوارى که به گرفتاری‌ها اسیر بود و کشته اشکِ روان گردید

اَللّهُمَّ اِنّى اَشْهَدُ اَنَّهُ وَلِیُّکَ وَابْنُ وَلِیِّکَ وَ صَفِیُّکَ وَابْنُ صَفِیِّکَ الْفاَّئِزُ
خدایا من به راستى گواهى دهم که آن حضرت ولىّ (و نماینده) تو و فرزند ولىّ تو بود و برگزیده‌ات و فرزند برگزیده‌ات بود که کامیاب شد

بِکَرامَتِکَ اَکْرَمْتَهُ بِالشَّهادَةِ وَ حَبَوْتَهُ بِالسَّعادَةِ وَاَجْتَبَیْتَهُ بِطیبِ الْوِلادَةِ
به بزرگداشت تو، گرامی اش کردى به وسیله شهادت و مخصوصش داشتى به سعادت و برگزیدى او را به پاکزادى

وَ جَعَلْتَهُ سَیِّداً مِنَ السّادَةِ وَ قآئِداً مِنَ الْقادَةِ وَ ذآئِداً مِنْ الْذادَةِ
و قرارش دادى یکى از آقایان (بزرگ) و از رهروان پیشرو و یکى از کسانى که از حق دفاع کردند

وَاَعْطَیْتَهُ مَواریثَ الاَْنْبِیاَّءِ وَ جَعَلْتَهُ حُجَّةً عَلى خَلْقِکَ مِنَ الاَْوْصِیاَّءِ
و میراث‌ پیمبران را به او دادى و از اوصیایى که حجت تو بر خلقت هستند قرارش دادى

فَاَعْذَرَ فىِ الدُّعآءِ وَ مَنَحَ النُّصْحَ وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فیکَ
او نیز در دعوت مردم جاى عذر و بهانه‌اى (براى کسى) نگذارد و بی‌دریغ خیرخواهى کرد و جان خود را در راه تو داد

لِیَسْتَنْقِذَ عِبادَکَ مِنَ الْجَهالَةِ وَ حَیْرَةِ الضَّلالَةِ وَ قَدْ تَوازَرَ عَلَیْهِ مَنْ غَرَّتْهُ الدُّنْیا وَ باعَ حَظَّهُ بِالاَْرْذَلِ الاَْدْنى
تا برهاند بندگانت را از (گرداب) جهالت و نادانى و سرگردانى (در وادى) گمراهى و چنان شد که همدست شدند بر علیه آن حضرت کسانى که دنیا فریبشان داد.

وَ شَرى آخِرَتَهُ بِالثَّمَنِ الاَْوْکَسِ وَ تَغَطْرَسَ وَ تَرَدّى فى هَواهُ
و فروختند بهره (کامل و سعادت خود را) به بهاى پست ناچیزى و بداد آخرتش را در مقابل بهایى اندک و بى مقدار و بزرگى کردند و خود را در چاه هوا و هوس سرنگون کردند

وَاَسْخَطَکَ وَاَسْخَطَ نَبِیَّکَ
و تو و پیامبرت را به خشم آوردند

وَ اَطاعَ مِنْ عِبادِکَ اَهْلَ الشِّقاقِ وَالنِّفاقِ وَ حَمَلَةَ الاَْوْزارِ
و پیروى کردند از میان بندگانت آنانى را که اهل دو دستگى و نفاق بودند و کسانى را که بارهاى سنگین گناه به دوش مى‌کشیدند

الْمُسْتَوْجِبینَ النّارَ فَجاهَدَهُمْ فیکَ صابِراً مُحْتَسِباً حَتّى سُفِکَ فى طاعَتِکَ دَمُهُ وَاسْتُبیحَ حَریمُهُ
و بدین جهت مستوجب دوزخ گشته بودند آن حضرت (که چنان دید) با شکیبایى و پاداش جویى با آنها جهاد کرد تا خونش در راه پیروى تو ریخت و حریم مقدسش شکسته شد

اَللّهُمَّ فَالْعَنْهُمْ لَعْناً وَبیلاً وَ عَذِّبْهُمْ عَذاباً اَلیماً
خدایا آنان را لعنت کن به لعنتى وبال دار و عذابشان کن به عذابى دردناک

اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ رَسُولِ اللَّهِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ سَیِّدِ الاَْوْصِیاَّءِ
سلام بر تو اى فرزند رسول خدا، سلام بر تو اى فرزند آقاى اوصیاء

اَشْهَدُ اَنَّکَ اَمینُ اللهِ وَابْنُ اَمینِهِ عِشْتَ سَعیداً وَ مَضَیْتَ
گواهى دهم که به راستى تو امانتدار خدا و فرزند امانت‌‌دار اویى سعادتمند زیستى و ستوده از دنیا رفتى

حَمیداً وَ مُتَّ فَقیداً مَظْلُوماً شَهیداً وَ اَشْهَدُ اَنَّ اللَّهَ مُنْجِزٌ ما وَعَدَکَ
و گمگشته و ستمدیده و شهید درگذشتى و نیز گواهى دهم که خدا به راستى وفا کند بدان وعده‌اى که به تو داده،

وَ مُهْلِکٌ مَنْ خَذَلَکَ وَ مُعَذِّبٌ مَنْ قَتَلَکَ وَ اَشْهَدُ اَنَّکَ وَفَیْتَ بِعَهْدِاللهِ
و به هلاکت رساند هر که را که دست از یاری ات برداشت و عذاب کند کسى که تو را کشت و گواهی دهم که تو به خوبى وفا کردى به عهد خدا،

وَ جاهَدْتَ فى سَبیلِهِ حَتّى اَتیکَ الْیَقینُ فَلَعَنَ اللهُ مَنْ قَتَلَکَ
و جهاد کردى در راه او تا مرگت فرا رسید خدا لعنت کند کسى که تو را کشت

وَ لَعَنَ اللهُ مَنْ ظَلَمَکَ وَ لَعَنَ اللَّهُ اُمَّةً سَمِعَتْ بِذلِکَ فَرَضِیَتْ بِهِ
و خدا لعنت کند کسى که به تو ستم کرد و خدا لعنت کند مردمى که شنیدند جریان کشتن و ستم تو را و بدان راضى بودند،

اَللّهُمَّ اِنّى اُشْهِدُکَ اَنّى وَلِىُّ لِمَنْ والاهُ وَ عَدُوُّ لِمَنْ عاداهُ بِاَبى اَنْتَ وَ اُمّى یَابْنَ رَسُولِ اللَّهِ
خدایا من تو را گواه مى‌گیرم که من دوست دارم هر که او را دوست دارد و دشمنم با هر که او را دشمن دارد پدرم و مادرم به فدایت اى فرزند رسول خدا.

اَشْهَدُ اَنَّکَ کُنْتَ نُوراً فىِ الاَْصْلابِ الشّامِخَةِ وَالاَْرْحامِ الْمُطَهَّرَةِ
گواهى دهم که تو به راستى نورى بودى در پشت پدرانى بلند مرتبه و رحم‌هایى پاکیزه

لَمْ تُنَجِّسْکَ الْجاهِلِیَّةُ بِاَنْجاسِها وَ لَمْ تُلْبِسْکَ الْمُدْلَهِمّاتُ مِنْ ثِیابِها
که آلوده‌ات نکرد اوضاع زمان جاهلیت به آلودگی‌هایش و در برت نکرد از لباس‌هاى چرکینش

وَ اَشْهَدُ اَنَّکَ مِنْ دَعاَّئِمِ الدّینِ وَ اَرْکانِ الْمُسْلِمینَ وَ مَعْقِلِ الْمُؤْمِنینَ
و گواهى دهم که به راستى تو از پایه‌هاى دین و ستون‌هاى محکم مسلمانان و پناهگاه مردمان با ایمان هستی

وَ اَشْهَدُ اَنَّکَ الاِْمامُ الْبَرُّ التَّقِىُّ الرَّضِىُّ الزَّکِىُّ الْهادِى الْمَهْدِىُّ،
و گواهى دهم که تو به راستى پیشواى نیکوکار با تقوا و پسندیده و پاکیزه و راهنماى راه یافته‌اى

وَ اَشْهَدُ اَنَّ الاَْئِمَّةَ مِنْ وُلْدِکَ کَلِمَةُ التَّقْوى وَ اَعْلامُ الْهُدى
و گواهى دهم که همانا امامان از فرزندانت روح و حقیقت تقوا و نشانه‌هاى هدایت

وَالْعُرْوَةُ الْوُثْقى وَالْحُجَّةُ على اَهْلِ الدُّنْیا وَ اَشْهَدُ اَنّى بِکُمْ مُؤْمِنٌ
و رشته‌هاى محکم (حق و فضیلت) و حجت‌هایى بر مردم دنیا هستند و گواهى دهم که من به شما ایمان دارم

وَ بِاِیابِکُمْ مُوقِنٌ بِشَرایِعِ دینى وَ خَواتیمِ عَمَلى وَ قَلْبى لِقَلْبِکُمْ سِلْمٌ
و به بازگشتتان یقین دارم با قوانین دینم و عواقب کردارم و دلم تسلیم دل شما است

وَ اَمْرى لاَِمْرِکُمْ مُتَّبِعٌ وَ نُصْرَتى لَکُمْ مُعَدَّةٌ حَتّى یَاْذَنَ اللَّهُ لَکُمْ
و کارم پیرو کار شما است و یاری ام برایتان آماده است تا آن که خدا در ظهورتان اجازه دهد

فَمَعَکُمْ مَعَکُمْ لامَعَ عَدُوِّکُمْ صَلَواتُ اللهِ عَلَیْکُمْ وَ على اَرْواحِکُمْ
پس با شمایم نه با دشمنان شما، درودهاى خدا بر شما و بر روان‌هاى شما

وَ اَجْسادِکُمْ وَ شاهِدِکُمْ وَ غاَّئِبِکُمْ وَ ظاهِرِکُمْ وَ باطِنِکُمْ
و پیکرهایتان و حاضرتان و غایبتان و آشکارتان و نهانتان،

آمینَ رَبَّ الْعالَمینَ.
آمین اى پروردگار جهانیان.

پانوشت

1تهذیب الاحکام، شیخ طوسی، ج۶، ص۵۲
2↑ وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، ج۱۰، ص۳۷۳، ح۱
پرش به بالا ↑ رک: وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، ج10، ص385
3 ↑ رک: وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، ج10، ص385؛ برای نمونه: «قال اباعبدالله (علیه السلام): إصعد فوق سطحک، ثم التفت یمنة و یسرة، ثم ترفع رأسک إلی السماء، ثم تنحو نحو القبر فتقول: السلام علیک یاأباعبدالله السلام علیک ورحمة الله وبرکاته، تکتب لک زورة، والزورة حجة وعمرة»
4↑ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج98، ص329، باب25
5 ↑ تهذیب الاحکام، شیخ طوسی، ج 6، ص 113

اهمیت کتاب

23 آبان 1395 توسط موسوي

به کتاب اهمیت بدهیم
کتاب میراثی ماندگار، پدیده ای باشکوه و با ارزش و عنصری رشد افرین و روشنگر در پهنه زندگی بشر است. افتخار ما نیز در این است که فرهنگ باورهای دینی ما – یعنی آیین مقدس اسلام – مبتنی بر ارزش بینش و دانش و ارجمندی کتاب و نگارش است و خداوند منان معجزه ابدی آخرین و محبوب ترین فرستاده اش را یک کتاب قرار داده است.قرآن کریم سرامد همه کتابهای عظیم است. همچنین پیشینه فرهنگی ما و شمار کتابها و کتابخانه ها در عصر شکوفایی تمدن اسلامی و اهتمام دانشمندان اسلامی و ایرانی در پدید آوردن آثار ارزشمند جهانی، همه و همه ناظر بر اهمیت کتاب و کتابخوانی است.

وظیفه همه افراد فرهیخته و همه نهادهای فرهنگی کشور است که در اشاعه، گسترش و تقویت هرچه بیشتر مسأله کتاب و کتابخوانی اهتمام ورزند و در یک کلام، همه درد آشنایان و دل اگاهان به منظور بسیج همگانی برای گسترش فرهنگ کتاب و کتابخوانی بپا خیزند تا هنگام خجسته ای پیش آید که در آن، (کتاب) همه جا، برای همه کس و در همه وقت به وفور یافت شود و مطرح باشد و هیچ کس در هیچ جا بهانه ای برای کتاب نخواندن نداشته باشد.

جایگاه کتاب در فرهنگ و حاکمیت اسلامی
اسلام، دین اندیشه و معرفت، دین دانش و کتاب و معنویت است. چنانکه میتوان گفت اصولاً ایین اسمانی ما، پرچمدار کتاب و کتابخوانی در زمین است اندکی تأمل و کاوش در لابلای اوراق زرین تاریخ اسلام، این حقیقت را به روشنی مینمایاند.

ما وارثان نظام گرانبها، فرهنگ پویا و تمدن والای اسلامی، تا چه میزان باید به برخورداری از آثار مکتوب، فزایندگی کتاب و گستردگی کتابخوانی، دل خوش بداریم و بر خود ببالیم؟

مقام معظم رهبری با استناد به تاریخ، از حضور خجسته و پرتو افشانیهای آثار گرانسنگ اسلامی یاد میکند و با اشاره به اشتیاق و اقبال غیر مسلمانان از بهره وری از این گنجینه های شکوهمند، خاطر نشان میسازد که جاذبه شور انگیز کتاب و بالندگی دانش و فرهنگ و کتابخوانی از آغازین سالهای حیات فرخنده اسلام، چنان دامنه گسترده ای یافت که تأثیر آن تا قرنها تداوم داشت.

ما امروز میخواهیم آن حکومت و آن نظام و آن تمدن را در کشورمان پیدا و محقق کنیم پس باید به کتاب اهمیت بدهیم.

راستگو ترین ترازو:
در میان همه ابزارهای فرهنگی کتاب جایگاه ویژه ای دارد. تاریخ هیچ تمدنی خالی از کتاب و کتابت نبوده.میتوان کتاب را در کنار مبارک ترین پدیده های بشری – وبلکه الهی – نشاند.کتاب خاموش ترین آوازی است که در خانه های ما میپیچد و چه سرها را که به سامان میرساندو چه دلها را که به گرمی مینشاند. کتاب راستگو ترین ترازویی است که میتوان فرهیختگی اقوام را با ان سنجید و سبز ترین برگی است که جز به نسیم معرفت نمیرقصد.

پیر راه است برای سالکان
خرد ناب است برای عقل ورزان
آیینه شوق است برای سوخته دلان
پیشوای داناست برای راه گم کردگان
گنج روان است برای سودا گران
و همراه لایق است برای پیامبران

همه فرهنگها با کتاب آغاز میشوند، با کتاب میبالند و تجربه های خود را به کتاب میسپارند. از این میان اسلام بیشترین بهره را از کتاب برده است زیرا وحی احمدی و گرامی نامه قرآن از مشرق برگ و قلم درخشیدن گرفت و معجزه سترگ محمد (ص) در میان سطرهای کتاب صورت پذیرفت.

منبع: خبرگزاری جمهوری اسلامی

 

زندگینامه سلمان فارسی یکی از اصحاب پیامبر(ص)

18 آبان 1395 توسط موسوي

زندگینامه سلمان فارسی یکی از اصحاب پیامبر(ص)
سلمان کیست؟
حدود دویست و شانزده یا سیصد و شانزده سال قبل از هجرت، در روستای «جی‏» (از روستاهای اصفهان) فرزندی به دنیا آمد، که نامش را «روزبه‏» گذاشتند و بعدها پیامبر اسلام(ص) او را «سلمان‏» نامید.
پدر سلمان «بدخشان کاهن‏» (روحانی زرتشتی) بود و کار همیشگی‏ اش هیزم نهادن بر شعله آتش. با اینکه سلمان در میان خاندان و محیطی زرتشتی دیده به جهان گشود، ولی هرگز در برابر آتش سر فرود نیاورد و به خدای یکتا اعتقاد یافت. سلمان در دوران کودکی مادرش را از دست داد و عمه‏ اش سرپرستی او را به عهده گرفت.

سلمان، بعد از آنکه دریافت قرار است او را شش ماه با اعمال شاقه زندانی سازند و پس از آن اگر به آیین نیاکانش ایمان نیاورد اعدامش کنند، با همکاری عمه‏ اش گریخت و روانه بیابان شد. در بیابان کاروانی دید که به سوی شام می‏رفت; پس به مسافران پیوست و رهسپار سرزمینهای ناشناخته گردید.
سرانجام سلمان، در همان آغاز هجرت گمشده ‏اش را یافت و در حالی که برده یک یهودی بود، در محضر رسول خدا(ص) مسلمان شد. (1)

آزادی و نامگذاری سلمان
پیامبر گرامی اسلام(ص) سلمان را به مبلغ چهل نهال خرما و چهل وقیه (هر وقیه معادل چهل درهم)، از مرد یهودی، خرید و آزادش ساخت و نام زیبای «سلمان‏» را بر او نهاد. (2) این تغییر نام، بیانگر آن است که:
1 - برخی از نامهای عصر جاهلیت، شایسته یک مسلمان نیست; 2 - واژه «سلمان‏» از سلامتی و تسلیم گرفته شده است. انتخاب این نام زیبا از سوی پیامبر(ص) نشانه پاکی و سلامت روح سلمان است.

فضیلتهای برجسته سلمان
سلمان، الگوی مسلمان کمال‏ جو، وارسته و خودساخته است و ارزشهای متعالی بسیاری در خویش گردآورده بود. بخشی از این فضایل عبارت است از:
1 - نزدیکی به رسول خدا(ص)
سلمان، پس از پذیرفتن اسلام، چنان در راه ایمان و معرفت اسلامی پیش رفت که نزد رسول خدا جایگاهی والا یافت و مورد ستایش معصومان(ع) قرار گرفت. بخشی از سخنان آن بزرگان در باره سلمان چنین است:
الف) در ماجرای جنگ خندق، که در سال پنجم هجری رخ داد و به پیشنهاد سلمان پیرامون شهر خندق کندند. هر گروهی می‏خواست‏ سلمان با آنها باشد; مهاجران می‏گفتند: سلمان از ما است. انصار می‏گفتند: او از ما است. پیامبر(ص) فرمود: «سلمان منا اهل البیت‏» (3) ; سلمان از اهل بیت ما است.

عارف معروف، محی‏الدین بن‏عربی، با اینکه از علمای اهل تسنن است، در شرح این سخن پیامبر اکرم(ص) می‏گوید: پیوند سلمان به اهل بیت (علیهم السلام) در این عبارت، بیانگر گواهی رسول خدا(ص) به مقام عالی، طهارت و سلامت نفس سلمان است; زیرا منظور از اینکه سلمان از اهل بیت (علیهم السلام) است، پیوند نسبی نیست; این پیوند بر اساس صفات عالی انسانی است. (4)

ب) جابر نقل می‏کند که رسول خدا(ص) فرمود:
«همانا اشتیاق بهشت‏ به سلمان بیش از اشتیاق سلمان به بهشت است; و بهشت‏ به دیدار سلمان عاشق‏تر از دیدار سلمان به بهشت است.» (5)
ج) پیامبر اکرم(ص) فرمود:
«هر که می‏خواهد به مردی بنگرد که خداوند قلبش را به ایمان درخشان کرده، به سلمان بنگرد.» (6)
د) آن بزرگوار همچنین فرمود:
«سلمان از من است، کسی که به او ستم کند به من ستم کرده است و کسی که او را بیازارد مرا آزرده است.»
و) امام صادق(ع) فرمود:
«سلمان علم الاسم الاعظم‏» (7) ; سلمان اسم اعظم را می‏دانست.
این سخن بدان معناست که سلمان از نظر عرفان، به مقامی رسیده بود که حاصل اسم اعظم الهی بود. اگر کسی چنین لیاقتی داشته باشد، دعایش به اجابت می‏رسد و کرامات عظیمی از او سر می‏زند.

2 - علم سلمان
پیامبر اسلام(ص) فرموده است: «اگر دین در ثریا بود، سلمان به آن دسترسی پیدا می‏کرد.» (8)
وسعت و عمق آگاهیهای سلمان به حدی بود که برای هر کس قابل هضم نیست. امام صادق(ع) فرمود: رسول خدا(ص) و علی(ع) اسراری را که دیگران قدرت تحمل آن را نداشتند به سلمان می‏گفتند و او را لایق نگهداری علم مخزون و اسرار می‏دانستند; از اینرو یکی از القاب سلمان، «محدث‏» است. (9)

سلمان دارای علم بلایا و منایا (حوادث آینده) بود و همچنین از متولمان(قیافه‏شناسان) و محدثان به شمار می‏رفت. جایگاه علمی سلمان چنان بود که امام صادق(ع) در باره‏اش فرمود: «در اسلام، مردی که فقیه‏تر از همه مردم باشد، همچون سلمان، آفریده نشده است.» (10)
پیامبر اسلام(ص) فرمود: «سلمان دریای علم است که نمی‏توان به عمق آن رسید.» (11)

البته دانش سلمان، به معارف فکری محدود نمی‏شد و آگاهیهای فنی او نیز در حد بالایی بود. در جنگ خندق، طرح کندن خندق را سلمان خدمت پیامبر(ص) پیشنهاد کرد و عملی شد. همچنین در جنگ طائف، طرح ساختن «منجنیق‏» برای درهم کوبیدن قلعه ‏های مشرکان از ابتکاراتی است که به سلمان نسبت داده شده است.
بنابراین، سلمان حق دارد از مقام علمی‏ اش چنین تعبیر کند:
ای مردم! اگر من شما را از آنچه می‏دانستم مطلع می‏کردم، می‏گفتید، سلمان دیوانه است، یا به کسی که سلمان را بکشد درود می‏فرستادید. (12)

3 - عبادت سلمان
آنچه به عبادت سلمان ارزش بیشتری می ‏دهد، علم و آگاهی اوست. چرا که عبادت آگاهانه و پرستش از روی بصیرت از عبادت سطحی و ظاهری ارزشمندتر است.
امام صادق(ع) فرمود: روزی پیامبر اسلام(ص) به یاران خود فرمود: کدام یک از شما تمام روزها را روزه می‏دارد.
سلمان گفت: من، یا رسول الله.
پیامبر(ص) پرسید: کدام یک از شما تمام شبها را به عبادت می‏گذراند؟
سلمان گفت: من، یا رسول الله.
حضرت پرسید: آیا کسی از شما هست که روزی یک بار قرآن را ختم کند؟
سلمان گفت: من یا رسول الله.

یکی از حاضران که جوابهای سلمان را خودستایی و فخرفروشی می‏ پنداشت، گفت: اکثر روزها دیده‏ ام که سلمان روزه نیست، بیشتر شب را هم می‏خوابد و بیشتر روز را به سکوت می‏گذراند، پس چگونه همیشه روزه است و هر شب برای نیایش با خدا بیدار می‏ماند و روزی یک بار قرآن را ختم می‏کند؟!
پیامبر(ص) فرمود: ساکت‏باش! تو را با همسان لقمان چه کار؟ اگر می‏خواهی چگونگی ‏اش را از خودش بپرس تا خبر دهد.

سلمان گفت: در ماه سه روز روزه می‏گیرم و خداوند فرموده است: «هر کس عمل نیکی انجام دهد پاداش ده برابر دارد. از طرف دیگر، روز آخر شعبان را روزه گرفته و آن را به روزه ماه رمضان متصل می‏کنم و هر که چنین کند، پاداش روزه همیشه را دارد. از رسول خدا(ص) شنیدم که فرمود: هر کس با طهارت بخوابد، در ثواب، چنان است که تمام شب را عبادت کرده باشد. اما ختم قرآن، رسول خدا(ص) فرمود: هر کس یک بار سوره «قل هوالله‏» را بخواند، پاداش یک سوم قرآن را دارد و هر که دو بار بخواند، دو ثلث قرآن را خوانده است و هر که سه بار بخواند، گویا قرآن را ختم کرده است.
و نیز حضرت فرمود: یا علی، هر کس تو را با زبان دوست‏بدارد یک سوم ایمانش کامل شده، هر که با دل و زبان وستت‏بدارد، دو ثلث ایمان او کامل شده; و هر که با دل و زبانش دوستت‏بدارد و با دست هم یاری‏ات کند، تمام ایمان را به دست آورده است.» (13)

4 - زهد سلمان
آیات و روایات نشان می‏دهد که «زهد» به معنای حرام ساختن نعمتهای الهی بر خود نیست. زهد به معنای عدم دلبستگی به امور مادی است. یکی از مواردی که در تمام زوایای زندگی سلمان، از آغاز تا پایان عمر، دیده می‏شود زهد، پارسایی و بی‏رغبتی او به دنیاست.
سلمان، که پیرو راستین پیامبر(ص) و حضرت علی(ع) بود، راه آنان را پیش گرفت و حتی وقتی فرماندار مدائن بود، ساده ‏زیستی را رها نکرد. زهد و وارستگی سلمان از ایمان عمیق او سرچشمه می‏گرفت; زیرا هر کس ایمان قویتر داشته باشد، از جاذبه‏های دنیوی آزادتر است. امام صادق(ع) فرمود:
«ایمان ده درجه دارد، مقداد در درجه هشتم و ابوذر در درجه نهم و سلمان در درجه دهم ایمان است.» (14)

سلمان، خانه نداشت و هرگز دل به خانه‏ سازی نمی‏داد. شخصی از او خواست تا برایش خانه‏ ای بسازد ولی سلمان راضی نشد. سرانجام به سبب اصرار شخص نیکوکار اجازه داد برایش خانه بسازد، ولی سفارش کرد خانه چنان باشد که هنگام ایستادن سر به سقف آن بخورد و هنگام خوابیدن پا به دیوار برسد. (15)سلمان پارسا، حتی حقوق اندک سالانه (16) خود را هم به نیازمندان می‏داد و بسیار اندک برای خود برمی‏داشت.

5 - دفاع از حریم ولایت
آنچه در زندگی سلمان، بسیار چشمگیر و جالب است عدم بی‏تفاوتی اوست. او با هوشیاری و جدیت کامل در صحنه‏های مختلف حضور داشت و در پیروی از امام‏حق لحظه‏ای تردید نکرد. او همواره، از هر فرصتی، برای گفتن حق بهره می‏برد و مسلمانان را به امامت‏حضرت علی(ع) فرا می‏خواند. آن بزرگوار پیوسته این سخن رسول خدا را برای مردم تکرار می‏کرد:«همانا علی(ع) دری است که خداوند گشوده است. هر کس در آن وارد شود، مؤمن است و هر کس که از آن خارج گردد، کافر است.» (17) - «بهترین فرد این امت، علی(ع) است.» (18)

بعد از رحلت جانسوز رسول خدا(ص)، غصب خلافت و مظلومیت ‏حضرت علی(ع)، سلمان در خطبه‏ای بسیار فصیح، که می‏توان آن را «کوبنده و افشاگرانه‏» خواند، چنین گفت:
«ای مردم! هر گاه فتنه‏ ها و آشوبها را همچون پاره ظلمانی شب دیدید که برجستگان در آن به هلاکت می‏رسند، بر شما باد به آل محمد(ص) چرا که آنها راهنمایان به سوی بهشتند، و بر شما باد علی(ع). ای مردم! ولایت را در میان خود همانند سر قرار دهید.»
یعنی اگر ولایت اهل بیت (علیهم السلام) را نداشته باشید، مسلمان حقیقی نیستید و دین شما سودی ندارد. (19)

ابن‏ عباس سلمان را در خواب دید و از او پرسید: در بهشت، پس از ایمان به خدا و رسول، چه چیز برتر است؟ سلمان پاسخ داد: پس از ایمان به خدا و پیامبر، هیچ چیز با ارزشتر و برتر از دوستی و ولایت علی بن‏ابی‏طالب(ع) و پیروری از او نیست. (20)

نقش سلمان در تشیع ایرانیان
یکی از کارهای بسیار مهم سلمان، که بخش اعظم زندگی او را فرا گرفته بود، تلاش پیگیر او در معرفی اسلام ناب و تشیع راستین بعد از رحلت رسول خدا(ص) است. او در این راستا در مدینه جهاد کرد و از هر فرصتی بهره برد. وقتی به مدائن آمد، همین عقیده را دنبال کرد و نقش بسیاری در تشیع ایرانیان داشت.
می‏پرسند: با اینکه اسلام در عصر خلافت‏خلیفه دوم وارد ایران شد، چرا اکثریت قاطع مردم ایران، شیعه حضرت علی(ع) هستند؟
در پاسخ باید گفت: عوامل متعددی سبب این گرایش است. از نخستین عوامل این گرایش، وجود سلمان در مدائن و رفت و آمد او به کوفه و حوالی آن و حتی اصفهان و … بود. سلمان پیام‏آور اسلام ناب، منادی تشیع و نویدبخش مذهب اهل بیت (علیهم السلام) بود و اکثر ایرانیان این ندا و نوید را شنیدند و پذیرفتند. (21)

وفات
سلمان سرانجام، پس از عمری طولانی و بابرکت، در اواخر خلافت عثمان در سال 35ه .ق وفات یافت. (22) حضرت علی(ع) پیکرش را غسل داد، کفن کرد و بر آن نماز گزارد. همراه آن حضرت، جعفر بن‏ ابی‏طالب و حضرت خضر، در حالی که با هر یک از آن دو هفتاد صف از فرشتگان بودند بر پیکر سلمان نماز گزاردند. (23) بعضی از راویان چنین نقل کرده‏ اند که حضرت علی(ع) بر کفن سلمان شعری نوشت که معنای آن چنین است:
«بر شخص کریم و بزرگواری وارد شدم، بی‏آنکه توشه نیک و قلب پاک داشته باشم; ولی بردن توشه نزد شخص کریم و بزرگوار، زشت‏ترین کار است.» (24)
مرقد شریف حضرت سلمان(س) در مدائن، در پنج فرسخی بغداد، نزدیک تاق کسری قرار دارد.در این دنیای پرتلاطم و پرزرق و برق که انسان را در گرداب گناه غرق می‏کند، هر کس الگویی می‏خواهد تا با سرمشق قرار دادن روش و کردارش کشتی وجودش را سالم به ساحل سعادت برساند; و زندگی سلمان فارسی برای ما ایرانیان الگویی شایسته است.

پی‏ نوشت ها:
1- بحار، ج 22، ص‏366.
2- الدرجات الرفیعه، ص‏203.
3- مجمع‏البیان، ج 2، ص‏427.
4- شرح نهج‏البلاغه ابن ابی‏الحدید، ج 18، ص‏36.
5- بحار، ج 22، ص 341.
6- احتجاج طبرسی، ج 1، ص 150.
7- اعیان الشیعه، ج‏7، ص‏287.
8- شرح نهج‏البلاغه ابن ابی‏الحدید، ج 18، ص‏36.
9- بحار، ج 22، ص 331.
10- تنقیح المقال، ج 2، ص‏47.
11- اختصاص شیخ مفید، ص 222.
12- رجال کشی، ص 20.
13- بحارالانوار، ج 22، ص‏317.
14- همان، ص 341.
15- شرح نهج‏البلاغه ابن ابی‏الحدید، ص‏36.
16- حدود چهار تا شش هزار درهم.
17- کتاب سلیم بن‏قیس، ص 251.
18- اعیان الشیعه، ج‏7، ص‏287.
19- بهجة‏الآمال، ج 4، ص 418.
20- بحارالانوار، ج 22، ص 341.
21- کتاب ایرانیان مسلمان در صدر اسلام، ص 201.
22- بحار، ج 22، ص 391 - 392.
23- همان، ص‏373.
24- طرائف الحقائق، ج 2، ص 5.
منبع:tarikheslam.com

نحوه شهادت آیت الله قاضی طباطبایی توسط منافقین

09 آبان 1395 توسط موسوي

شهادت آیت الله قاضی طباطبایی اولین شهید محراب توسط منافقین

شامگاه روز دهم آبان سال 1358 مصادف با عید سعید قربان سال 1399 هجری، مجاهدی دیگر از ذریه امیرالمؤمنین(ع) قدم به مسلخ عشق گذاشت و جان گرانمایه خود را که سالها در مجاهده و تلاش گذرانده بود، در پیشگاه حضرت حق در طبق اخلاص نهاد. مجاهد عظیم الشان «آیت الله قاضی طباطبایی» در چنین روزی بعد از ادای فریضه نماز مغرب و عشاء و در حال مراجعت از مسجد به منزل، مورد هجوم عوامل سرسپرده استکبار تحت نام گروه «فرقان» قرار گرفت و شربت شهادت را نوشید.
مروری اجمالی بر سرگذشت شهید
شهید بزرگوار «آیت الله سید محمود قاضی طباطبایی» اولین امام جمعه تبریز در سال 1333 هجری قمری در تبریز متولد شد. پدرش حاج میرزا باقر و عمویش میرزا اسدا… از علمای بنام تبریز بودند و ایشان تحصیلات مقدماتی علوم دینی را در مدرسه «طالبیه» نزد آن دو فرا گرفت. در سن 24 سالگی در بحبوحه مبارزات در تبریز به همراه پدرش به تهران تبعید شد و پس از چند ماه توقف در تهران و ری به تبریز مراجعه نمود. دو سال بعد جهت تحصیل در حوزه علمیه قم به شهر قم مشرف شد و از محضر آیات عظام مرحوم «آیت الله سید محمد خوانساری»، مرحوم «آیت الله سید محمد حجت کوهکمرهای»، مرحوم «آیت الله صدر»، مرحوم «آیت الله بروجردی» و «آیت الله گلپایگانی» کسب فیض نمود. آن شهید بزرگوار از محضر «امام خمینی(ره)» نیز بهره برد و از شاگردان و علاقمندان ایشان بشمار می رفت. در سال 1369 هجری قمری شهید قاضی از قم به نجف عزیمت کرد و نزد علمای برجسته نجف یعنی مرحوم «آیت الله حکیم عبدالحسین رشتی»، «میرزا باقر زنجانی» و «بجنوردی» به کسب علوم دینی پرداخت. راهنمایی شهید قاضی در مسائل سیاسی و انقلابی زبانزد خاص و عام بود.
شخصیت و آثار علمی
آن شهید بزرگوار بدلیل تسلطی که به زبان عربی داشت، مقالاتی به زبان عربی برای مجلات کشورهای عربی نیز می نگاشت. مقالات زیادی از ایشان در مجلات مصر چاپ شده است، مطالعات تبلیغاتی ایشان به تصریح دوستان و آشنایان کم نظیر و اطلاعات ادبی ایشان بسیار وسیع بود. آثار قلمی با ارزشی از ایشان به یادگار مانده است که برخی از آنها ذیلا ذکر می گردد:
مقدمه و تصحیح تفسیر (جوامع المجامع) علامه طبرسی.
ذکر حدیقه الصالحین در (الذریعه الی تصانیف الشیعه) شیخ آقا بزرگ تهرانی.
پاورقی بر (فردوس الاعلی) نوشته کاشف الغطاء تعلیقات بر (انوار نعمانیه).
اضافات و تعلیقات بر کتاب (انیس الموحدین) ملا محسن نراقی.
تقریرات دروس اساتید نجف. تقریرات فقه و اصول مرحوم آیت الله حجت. مراسلات با مرحوم علامه کاشف الغطاء. کتاب (صدقات امیرالمومنین و صدیقه طاهره). تاریخ قضا در اسلام. حضرت امام حسین (ع). تحقیق روز اربعین.
دوران حیات سیاسی
شهید «آیت الله قاضی طباطبایی» همچنانکه در تلاشهای علمی کوشا بودند، در مبارزات سیاسی نیز شرکت فعالانه داشتند. آن شهید بزرگوار دارای روحیه انقلابی و ارادهای خللناپذیر بودند و در پرونده قطوری که ساواک در مورد ایشان تهیه کرده، این نکته مشهود است. شرکت علنی و بارز آن شهید در مبارزات سیاسی از سالهای 41 و 42 همزمان با آغاز نهضت اسلامی شروع میشود و ایشان یکی از رهبران و پایه های نهضت در آذربایجان بودند که در جریان همین مبارزات دستگیر و در زندان «قزلقلعه» تهران زندانی شدند. آیت الله شهید قاضی به اتهام اینکه در خلال بحث پیرامون حکومت اسلامی و جنایات اسرائیل در یک سخنرانی علنی نام امام را به عظمت و عزت بر زبان آورد به مدت شش ماه به «بافق» کرمان تبعید شد. پس از آن به بهانه دیگری شش ماه دیگر به زنجان تبعید شد. شهید قاضی در تبریز تنها نماینده تامالاختیار حضرت امام خمینی(ره) بوده و نقش ایشان در شکل دادن به مبارزات مردم تبریز نیز شایان توجه است.
«مسجد شعبان»، محور مبارزه در آذربایجان شرقی و مرکز مبارزات، که شهید قاضی طباطبائی امامت آنجا را عهدهدار بودند. شهید قاضی در مبارزه از همه جلوتر و فوقالعاده محبوب و مورد احترام بودند و به همیندلیل دسایس دشمنان و منحرفین از اسلام علیه ایشان کارگر نمیشد. نفوذ ایشان به حدی بود که اگر روزی را در آذربایجان تعطیل اعلام میکردند بدون شک آن روز همه جا بحال تعطیل در میآمد. آیت الله شهید قاضی جزو اولین کسانی بود که در آذربایجان اعلامیه خلع شاه از سلطنت را امضا کرد. ساواک با صرف بودجههای ویژه، جریانات مخالف ایشان در تبریز را تقویت میکرد تا اثرات فعالیتهای ایشان را در زمینهسازی برای انقلاب خنثی کند.
در ماههای قبل از پیروزی انقلاب، رهبری جریانات حاد سیاسی، برپایی تظاهرات و تشکیل مجالس، همه بر عهده این شهید بزرگوار بود و ایشان اولین امضاء کننده اعلامیه 29 بهمن 56 در چهلم شهدای قم بود. مرحوم آیت الله شهید قاضی همیشه سدّ مستحکمی در مقابل خطوط انحرافی در جریانات ضد انقلابی بود و از اوان پیروزی انقلاب علیه جریانات منحرف و وابسته، نظیر «خلق مسلمان» افشاگریهای لازم را مینمود و منحرفان با وجود ایشان، قدرت و جرأت ابراز وجود پیدا نمیکردند. خدمات ایشان بعد از پیروزی انقلاب نیز شایسته توجه بسیار است. «شهید قاضی طباطبایی» بلافاصله بعداز پیروزی انقلاب از طرف امام به سمت امام جمعه تبریز منصوب شدند و اولین نمازجمعه را در این شهر بزرگ برپا کردند. ایشان همچنین کمیتههای انقلاب اسلامی آذربایجان شرقی و غربی را تشکیل دادند و نقش زیادی در راهاندازی استانداریها، فرمانداریها و ادارات استان ایفا نمودند. مرحوم قاضی همچنین زحمات زیادی برای رسیدگی به محرومان و مستضعفین متحمل شدند و پس از یک عمر مجاهده و تلاش خالصانه بدست عوامل خود فروخته و سر سپرده استکبار جهانی به شهادت نائل آمدند. یاد این فقید شهید گرامی و راهش پر رهرو باد.
امید انقلاب :: آبان 1385، شماره 372

  • 1
  • ...
  • 41
  • 42
  • 43
  • ...
  • 44
  • ...
  • 45
  • 46
  • 47
  • ...
  • 48
  • ...
  • 49
  • 50
  • 51
  • ...
  • 53
خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

اسلام

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • شهادت حضرت حمزه
  • شهادت حضرت حمزه
  • غدیر
  • غدیر
  • زیارت عاشورا
  • هفته دفاع مقدس
  • هفته دفاع مقدس
  • مهدویت و دفاع مقدس
  • معرفی کتاب
  • عاشورا
  • معلم
  • عاشورا
  • شهادت فرزندان امام حسن علیه السلام در کربلا
  • شبهه
  • زندگینامه حضرت علی اکبرعلیه السلام
  • وقایع بعد عاشورا
  • احکام
  • شهدای محراب
  • اخلاق
  • سلمان فارسی
  • هفته کتاب
  • اولین زائر کربلا
  • اربعین
  • اخلاقی
  • بسیج مستضعفین
  • بزرگداشت شیخ مفید
  • 28صفر
  • خلاصه ای از زندگانی امام حسن عسکری علیه السلام
  • خلاصه ای از زندگانی امام حسن عسکری علیه السلام
  • ولنتاین یا روز عشق
  • شهادت حضرت زهرا
  • میلاد حضرت زهرا سلام الله علیها
  • Hnhf udn k,v,c hc ndn'hi hsghl
  • آداب عید نوروز ازدیدگاه اسلام
  • ماه پر فضیلت رجب
  • شهادت امام هفتم
  • مبعت پیامبر اعظم(صلی الله علیه وآله )
  • سوم شعبان
  • چهارم شعبان
  • معراج
  • معراج
  • تخریب بقیع
  • چگونگی تشخیص الهام رحمانی از شهود شیطانی
  • تفاوت خلیفه الله با حجت الله
  • اوصاف امیر مومنان علی علیه السلام
  • احکام
  • عاشورا
  • اقتصاد مقاومی
  • شهادت حضرت رقیه(س)
  • حکایت
  • اخلاق
  • نکته اخلاقی
  • شهادت امام رضا
  • سیاست امام رضا علیه السلام در مقابل مأمون
  • امام حسن عسکری علیه السلام
  • اقتصاد اسلامی
  • امام مهدی (عج) همیشه به یاد امام حسین(ع)
  • نهج البلغه :حکمت
  • تفسیر آیه مباهله
  • تفسیر آیه مباهله
  • نقش دعا در تعجیل در فرج
  • فضیت گریستن بر حسین
  • زن
  • آزمایش الهی
  • اربعین
  • نقش اقتصادی زنان
  • کلام
  • فرهنگی
  • حجاب
  • پاسخ شبهه
  • هفته کتاب
  • تفسیر
  • انقلاب
  • حدیث
  • فقهی
  • قرآنی، تفسیری
  • مهدویت
  • امام علی ع
  • مناجات

Random photo

کنترل زبان

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس