باور و اعتقادات شیعه نسبت به آیه مباهله
باورهای قطعی شیعه درباره آیه مباهله (61آل عمران) حداقل در ده ترجمه قرآن کریم
مقدمه
قرآن کریم تنها منبعی است که همه مسلمانان به آن اعتماد دارند و آن را پذیرفته اند به این خاطر است که برای موضوعات قرآنی ارزش بالایی قائلند لذا بجاست که باورها و اعتقاداتی را که شیعیان دارند را از خود قرآن بررسی کرد. در اینجا به بررسی آرا و نظرات مترجمان و مفسران شیعی در رابطه با آیه مباهله خواهیم پرداخت چرا که این آیه بیان گر فضیلت و علو وشأن اهل بیت (علیه السلام) و هم چنین به برتری اسلام نسبت به ادیان الهی دیگر و … که از اعتقادات شیعیان می باشد بیان خواهم کرد.
سوره آل عمران آیه(61) مباهله
فَمَنْ حَآجَّكَ فِيهِ مِن بَعْدِ مَا جَاءكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْاْ نَدْعُ أَبْنَاءنَا وَأَبْنَاءكُمْ وَنِسَاءنَا وَنِسَاءكُمْ وَأَنفُسَنَا وأَنفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَل لَّعْنَةَ اللّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ
ترکیب اجمالی:
قل: فعل امر ؛أَبْنَاءنَا: مفعول به برای فعل ندعُ ؛ أَبْنَاءكُمْ: عطف بر أَبْنَاءنَا ؛ نَبْتَهِل: فعل مضارع
لغت:
إبن در اصل : بَنَوٌ لقولهم فی الجمع: ابناء[1]
تَعَالَوْاْ: در اصل از «علو» به معنای «بالا رفتن» است؛ اما بر اثر استعمال بسیار ، در مورد «آمدن با شتاب» بکار می رود.
نَبْتَهِلْ: مصدر باب افتعال و به معنای «بر یکدیگر نفرین و لعنت کردن و عذاب را برای طرف حق ستیز خواستن، است و مباهله از ماده بهل به مفهوم« رها ساختن چیزی است، به همین تناسب ، به معنای « تضرع و دعا واگذار کردن کار به خدا» نیز به کار رفته است.[2]
ابتهال: دعای با اخلاص و تضرع(مضارع معلوم نبتهل)[3]
علت نامگذاری آیه مباهله
آیه 61 آل عمران به دلیل واژه «نبتهل» به آیۀ مباهله معروف است. مباهله به معنای رها کردن تمایلات شخصی و توجه و تضرع به درگاه خداوند و تقاضای لعنت و هلاکت بر اهل باطل است.[4]
تعریف مباهله
هر گاه دو نفر بعد از بحث هاى منطقى و استدلالهاى عقلى و برهانهاى روشن، نتوانستند يكديگر را قانع كنند، در اينجا هر كدام در حقّ ديگرى نفرين مى كند و چنين مى گويد: «اگر من بر حق هستم و تو خلاف مى گويى به مجازات الهى گرفتار شوى» و ديگرى هم همين را تكرار مى كند. به چنين كارى با حصول شرائطش «مباهله» مى گويند.[5]
مکارم شیرازی: هر گاه بعد از علم و دانشی که به تو رسیده ، (باز) کسانی با تو به ستیز برخیزند، بگو « بیایید ما فرزندان خود را دعوت کنیم، شما هم فرزندان خود را دعوت کنیم، شما هم فرزندان خود را؛ ما زنان خویش را دعوت نماییم، شما هم زنان خود را؛ ما از نفوس خود دعوت کنیم ، شما هم از نفوس خود؛ آن گاه مباهله کنیم؛ و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم.[6]
کرمی: (هان ای پیامبر!) به سوی (اصل اساسی) سخنی(سر نوشت) که میان ما و شما یکسان است، بیایید؛( آن اصل مشترک این است) که جز خدای یکتا را نپرستیم و چیزی را شریک او نگردانیم و هیچیک از ما دیگری را بجای خدا به پروردگاری نگردانید.» پس، اگر (از این اصل مشترک) روی گردانید ند. بگویید: «شما گواه باشید که ما مسلمانیم( که به این اصل عقیده داریم، نه شما)[7]
حجتی: اکنون پس از آنکه با حقیقت امر( در مورد عیسی) آگاه شدی، اگر کسانی در این زمینه با توجه به مجادله و محاجه بر خیزد از آنان بخواه که: بیایید دعوت کنیم از پسران ما و پسران شما، زنان شما؟، مردان ما و
مردان شما؛ آنگاه مباهله کنیم و قرار گذاریم که لعنت و طرد از رحمت خدا بهره دروغگویان گردد.[8]
بهرامپور: پس هر که با وجود دانشی که (درباره عیسی) سوی تو آمد با تو محاجه کند ، بگو بیایید ما پسرانمان و پسرانتان و زنانمان و زنانتان و کسان نزدیکمان و کسان نزدیکتان را فرا خوانیم، سپس (به درگاه خدا) تضرع کنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم.[9]
طباطبایی نسب: پس هرکه در این (باره) پس از دانشی که تو را (حاصل) آمده با تو محاجه کند بگو بیایید پسرانمان و پسرانتان و زنانمان و زنانتان و ما خویشان نزدیک و شما خویشان خود را فرا خوانیم سپس مباهله کنیم و لعنت خدا بر درغگویان قرار دهیم.[10]
موسوی همدانی: پس هر کس با تو درباره بندگی و رسالت عیسی(علیه السلام) مجادله کرد بعد از علمی که یافتی، به ایشان بگو بیائیید ما فرزندان خود را و شما فرزندان خود را و ما زنان خود را و شما زنان خود را ، ما نفس خود را و شما نفس خود را بخوانید و سپس مباهله کنیم و دوری از رحمت خدا را برای دروغگویان در خواست کنیم.[11]
حرف فاء بر سر این آیه آمده می رساند که مضمون آیه دعوت به مباهله است.
ضمیر متکلم مع الغیر «نا= ما» در کلمه نَدعُ، با همین ضمیر به کلمات أبنائنا و نساءنا و انفسنا تفاوت دارد. اولی به دو طرف متخاصم ، یعنی رسول خدا(صلی الله علیه و آله) بزرگان نجد که مسیحی بودند بر میگردد و آن سه ضمیر دیگر به رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و همراهانش، و به همین جهت کلام آیه در این معناست که فرموده باشد بیائید تا انائنا و نسائ و انفس را بخوانیم و آنگاه ما ابناء و نساء و انفس خود را و شما هم ابناء ونساءو انفس خود را دعوت کنید مصدر مباهله که فعل نبتهل مضارع آن است به معنای ملاعنه است، یعنی
لعنت کردن یکدیگر.[12]
قرائتی: پس هر کس بعد از علم و دانشی که (درباره مسیح) به تو رسیده است با تو به ستیز و محاجه برخیزد(و
از قبول حق شانه خالی کند) بگو: بیایید ما فرزندان خود را دعوت کنیم و شما فرزندانتان را، و ما زنان خود را بخوانیم و شما زنانتان را، و ما نفوس خود را بخوانیم و شما نفوستان را پس لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم.[13]
نبتهل: مباهله به معنای رها کردن تمایلات شخصی و توجه و تضرع به درگاه خدا و تقاضای لعنت و هلاکت برای اهل باطل است.
ابنائنا: فرزند دختری ، همچون فرزند سپری و فرزند خود انسان است.
نسائنا: زن و مرد دوشادوش هم و در کنار همدیگر مطرحند.
انفسنا: علی بن ابیطالب (علیه السلام)جان رسول الله (صلی الله علیه و آله)[14]
جوادی آملی: هر گاه بعد از علم و دانشی که(درباره مسیح) به تو رسیده (باز) کسانی با تو به محاجه و ستیز برخیزند به آنها بگو: بیایید ما فرزندان خود را دعوت کنیم، شما هم فرزندان خود را، ما زنان خویش را دعوت نمائیم، شما هم زنان خود را، ما از نفوس خود دعوت کنیم، شما هم از نفوس خود آن گاه مباهله کنیم، و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم.
محمودیان: (ای پیامبر، درباره عیسی) بعد از آنکه حقیقت بر تو گفته شد، اگر کسانی دربارۀ آن ستیز و بحث و جدل کنند، بگو: بیایید پسرانمان و پسرانتان و زنانمان و زنانتان و کسان نزدیکمان و کسان نزدیکتان را فرا خوانیم، سپس( به درگاه خدا) تضرع کنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم.[15]
بانوامین: کسی که در امر عیسی پس از آنکه علم باو بر تو آمده نزاع و جدالنمود بگو بیائید(برای نفرین) حاضر کنیم پسر های ما و پسرهای شما و زنان ما و زنهای شما و نفسهای ما و نفسهای شما و با هم نفرین کنیم و لعنت خدا رابر دروغ گویان قرار دهیم.
مفهوم کلی آیه
در ابتدای این آیه می فرماید : هنگامی که مناظره منطقی اسلام با نصارای نجران در مورد باطل بو دن الوهیت مسیح (علیه السلام) به نتیجه نرسید ، به پیامبر (صلی الله علیه و آله) دستور داده شد که آنها را برای اثبات حقانیت سخنان رسول اسلام (صلی الله علیه و آله) به مباهله فرا خواند. ولی آنها حقانیت نظر توحیدی اسلام درباره خلقت مسیح و پیامبری محمد(صلی الله علیه و آله) را درک کردند و از خطر مباهله ترسیدند و آن را نپذیرفتند و تن به جزیه دادند. در آخر همه اهل کتاب را به توحید در خدا پرستی دعوت می کند تا در نقاط مشترک توحیدی که بین اسلام و دیگر ادیان آسمانی وجود دارد، اتحاد و هماهنگی کرده براساس آن عمل کنند.[16]
اعتقادات و باورهای شیعه با توجه به ده ترجمه بیان شده
برتری اسلام بر مسیحیت
هیئت بلند پایه مسیحیان نجران، به حقانیت اسلام و درستی دعوت پیامبر و رسالت او ایمان آورد و به آن معتقد شد؛ چرا که اگر چنین نبود، از مباهله خوداری نمی کرد و به مصالحه و پرداخت جزیه با آن شرایط تن نمی سپرد.[17]
حقانتیت پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله)
این آیه دال بر این است که نصاری دانستند که حق با رسو الله است این بود که از مباهله امتناع کردند و بر ضرر خود اقرار نمودند و قبول جزیه نمودند و اگر نمی دانستند حقیقت رسول را از مباهله امتناع نمی کردند و خفت جزیه دادن را بر خود روا نمی داشتند[18]
در روایتی آمده که اسقف به مسیحیان گفت «من صورتهایی را می بینم که اگر از خداوند تقاضا کنند که کوه ها را از جا برکند، چنین خواهد کرد. هرگز با آنها مباهله نکنید که هلاک خواهید شد و یک مسیحی تا روز
قیامت بر صحنه زمین باقی نخواهد ماند.»[19]
مباهله را می توان یکی از نشانه های صدق دعوت و ایمان قاطع پیامبر(صلی الله علیه و آله) دانست.[20]
اهل بیت شریکان پیامبر در دعوت به حق اند
قوام و اساس و بقاء دین به خاطر همین چند نفر است. وگرنه پیامبر می توانست خود شخصا نفرین کند و موضوع مسیحیت بود و پیامبر، کاری به علی و فاطمه و حسن و حسین(علیهم السلام) نداشت.
خدا و رسولش با این عمل به همه ما فهماندند که این افراد یاران و شریکان خدا در دعوت به حق و هدف او هستند و همراه او آماده استقبال از خطر بوده و تداومگر حرکت او می باشند.[21]
مباهله معجزه جاودان پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله)
«فَمَنْ حَآجَّكَ فِيهِ مِن بَعْدِ مَا جَاءكَ مِنَ الْعِلْمِ» که در صدر آیه مباهله آمده است، می توان استفاده کرد که مباهله معجزه خالده پیغمبر است اختصاص به ترسایان نجران ندارد، چنانکه مورد مباهله منحصر در جریان مسیح (علیه السلام) نیست بلکه هر شانی از شؤن دین که دین محض است اگر مورد انکار کسی قرار گیرد، راه مباهله همچنان باز است. بنا براین اگر ضمیر آیه مزبور به حق برگردد، نه به عیسی مباهله به عنوان معجزه ای جاویدان تثبیت می شود. [22]
فضیلت و برتری امام علی(علیه السلام)
در آیه مباهله می توان پرتویی از شکوه امیر مومنین علی علیه السلام دید چرا که به اعتقاد تمامی مفسرین ، واژه «انفسنا» در آیه اشاره به وجود پر فروغ امیر مومنان علی(علیه السلام است، چرا که پیامبر ، خود به فراخوان به مباهله است؛ و دعوت شده همیشه غیر از دعوت کننده خواهد بود[23]؛ و نمی توان دعوت کننده را همان دعوت شده دانست. با این بیان فراخوان پیامبر است و شکی نیست که پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) درس انبیاء بهترین پیامبر بوده و از همه آنان برتری داشته است. از طرفی دیگر حضرت علی(علیه السلام) مطابق آیه مباهله نفس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در تمام مقالات و فضایل به جز مقام نبوت است نتیجه این می شود که علی (علیه السلام) نیز افضل از انبیای پیشین است. [24] در واقع منظور از «انفسنا» به طور حنم نفس علی (علیه السلام) همان نفس محمد حقیقتا نیست بلکه مراد مساوات در فضل و کمال است تنها فضیلت نبوت استثنا می
شود و این که انفسنا در بقیه کمالات حجت است.[25]
علامه حلی در منهاج الکرامه می فرماید :
این آیه روشن ترین و قوی ترین دلیل است بر امامت حضرت علی (ع) زیرا خداوند در این آیه حضرت را نفس رسول خدا قرار داده ، البته اینکه بگوییم حضرت علی (ع) خود پیامبر و عین رسول خدا است محال است ، وقتی اتحاد و عینیت محال باشد، مساوی بودن باقی می ماند ، وقتی آن حضرت مساوی رسول خدا باشد و از طرفی می دانیم رسول خدا دارای ولایت عامه است ، پس کسی که مساوی اوست نیز همین ولایت را دارد . ضمنا اگر قرار بود افراد دیگری غیر از عزیزانی که همراه پیامبر بودند با آن عزیزان در فضیلت و کمال مساوی باشند یا آنکه افراد دیگر برتر و بالاتر از اینها باشند ، خداوند به رسولش امر می فرمود آنها را برای مستجاب شدن دعایش با خود همراه ببرد چون رسول خدا نیازمند بودند به افرادی که از همه بالاتر و در پیشگاه خدا محبوب تر هستند تا دعای آنها حتما به اجابت برسد.[26]
فضیلت و عظمت حضرت زهرا(سلام الله علیها)
تمامی قرآن پژوهان و مفسران بر این عقیده اند که منظور از واژه «نسائنا» در آیه شریفه ، دخت فرزانه پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله)- فاطمه زهراء(سلام الله علیها) است؛ چرا که جز او ، بانویی در مباهله شرکت نکرد و پیامبر تنها او را به این افتخار جاودانه مفتخر ساخت و با این بیان، آیه مبارکه سند برتری آن حضرت بر همه زنان عصر ها و نسلها است.[27]
«نسائنا» اتفاقی است که مراد فاطمه (علیه السلام) بوده زیرا که غیر از او زن دیگری در مباهله حاضر نبوده و این دلالت دارد بر تفضیل زهرا(علیه السلام) بر تمام زنهاست.[28]
پیامبر اسلام بجای نسائنا(که کلمه جمع است و حداقل سه نفر است) تنها حضرت فاطمه (سلام الله علیها) را در مباله بردند؛ حال آنکه ر آن زمان ، چند امهات المومنین حضور داشتند ولی آن حضرت (صلی الله علیه و آله) هیچ کدام از زنهای خودش را در مباهله نبردند، زیرا در مباهله نبوت آن جناب زیر سوال بود باید کسانی را می برد که اگر نبی نباشند شریک کار رسالت و نبوت باشند و آن فاطمه بود. در مباهله قرار بود دروغ گویان رسوا شوند بنابراین اگر پیامبر کسی را می برد که در عمر دروغ گفته باشد دیگر نمی تونست بر دیگران لعنت فرستد ، زیراخودش از اول دروغ گو بوده از این جا معلوم می شود عصمت فاطمه که هیچ دروغ گویی در زندگی نداشته و او مصداق اکمل و اتم صادقین است و این شأن و عظمت فوق العاده زهرای مرضیه (علیه السلام) را می رساند.[29]
حفظ حرمت زن
حرمت زن از دیدگاه قرآن همیشه محفوظ است لذا بین دو گونه ابناء و انفس، آمده است.[30]
نوه های دختری فرزندان ما هستند
در این آیه پیامبر فرمودند :«ابنائنا (فرزندان خودمان و مراد از آن فرزندان دختری بود) این مطلب نشان می دهد که امام حسن و امام حسین(علیهما السلام)تا چه اندازه به پیامبر (صلی الله علیه و آله) نزدیک بودند و همچنین فرزندی دختری و پسری تفاوتی با یکدیگر ندارند و هر دو نسل انسان به شمار می روند. پس اینکه برخی گمان می کنند فرزند پسری برتر از فرزند دختری است ، نادرست و باطل است. [31]
مباهله راهیست برای اثبات حق
با توجه به ابتدای آیه « فَمَنْ حَآجَّكَ فِيهِ »یکی از راههای اثبات حق ، مباهله است ؛ زیرا استفاده از مباهله نه تنها به اذن الهی بوده بلکه از ادامه آیه« فَقُلْ تَعَالَوْاْ» متوجه خواهیم شد که به رمان او بوده است.[32]
آداب دعا
در دعا کردن آنچه مهمتر است انگیزه ها و شخصیتها است نه تعداد(چون گروه مباهله کننده پنج نفر بیشتر نبودند.)
در مجالس دعا کودکان را نیز باخود ببریم.
دعا آخرین برگ برنده و سلاح برنده مومن واقعی دعاست.[33] (چون مباهله رسول با مسیحیان نجران بعداز کلی بحث و گفتگو پیشنهاد شد)
نتیجه
بر اساس آیه شریفه مباهله و دیدگاه و نظرات مترجمان و مفسران شیعه، میتوان نتیجه گرفت که امام حسن(علیه السلام) و امام حسین(علیه السلام) پسران رسول گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله) محسوب میشوند. و منظور از «نسائنا» ـ زنان خویش ـ در آیه مباهله حضرت فاطمه(سلام الله علیها) و منظور از «انفسنا» ـ خود ما ـ در درجه نخست پیامبر عظیمالشأن اسلام(صلی الله علیه و آله) و سپس علی بن ابیطالب(علیه السلام) است.
بدون شک تلقی علی بن ابیطالب(علیه السلام) بهعنوان «انفسنا» ـ خود ـ به نزدیک و گرامیتر بودن آن حضرت(ع علیه السلام) نزد رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) دلالت آشکار دارد، اما با این تفاوت که امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب(علیه السلام) پیامبر نیست و بر او وحی نازل نمیشود، ولی درعینحال پس از رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) برترین صحابه برای تصدی رهبری و خلافت امت اسلامی به شمار میآید.
برخلاف دیدگاه بعضی افراد متعصب که دین اسلام عملاً دین و آیین مربوط به مردان است و زنان در آن به حساب نیامدهاند، زنان در مواقع حساس و خطیر، به سهم خود در پیشبرد اهداف مقدس اسلامی مؤثر بودند و در کنار مردان در برابر مخالفان اسلام ایستادهاند. حضور حضرت فاطمه(سلام الله علیها) در جریان مباهله، دلیل روشن این مطلب است.
فهرست منابع
1. باقری دستجردی، افسانه، سیما و سلوک قرآنی حضرت فاطمه(سلام الله علیها)، چاپ اول، قم: حوزه علمیه خواهران مرکز نشر هاجر،1393
2. بی آزاز شیرازی، تفسیر کاشف، ترجمه: محمدباقر حجتی، ،چاپ چهارم، تهران: دفتر نشر معارف، 1376
3. بهرامپور، ابو الفضل، نسیم حیات، جزءسوم، چاپ اول، قم: آوای قرآن، 1390
4. خالقی،محمود، مائده آسمانی: برداشتی از تفاسیر جزء سوم قرآن، قم: انتشارات دار الذکر ، چاپ اول ،قم: انتشارات دار الذکر،1379
5. راغب اصفهانی، مفردات ألفاظ القرآن الکریم، چاپ دوم، قم: نشر ذوی القربی، 1423
6. رازینی، علی، پژوهشی پیرامون مفردات قرآن، چاپ اول،تهران: دفتر پژوهش و نشر سهروردی،1381
7.رضوانی،علی اصغر، امام شناسی در قرآن،چاپ اول، قم: مسجد جمکران،1384[1] .طباطبایی، المیزان، ترجمه محمد باقر موسوی همدانی، ج3، قم، دفتر انتشارات اسلامی،
8 . طباطبایی نسب، محمد رضا، تفسیر نفیس، جلد دوم، چاپ دوم، تهران: نور الائمه(علیهم السلام)، 1387
9.طبرسی، تفسیر مجمع البیان، ترجمه و نگارش علی کرمی، جلد دوم، چاپ اول، تهران: وزارت ارشاد و فرهنگ،1380
10. قرائتی، محسن، تفسیر نور،ج2، چاپ دوم، قم، موسسه در راه حق،1384
11. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، جلد دوم،چاپ چهل و چهار، تهران: دار الکتب الاسلامیه،1386
12. محمودیان ، مهدی، آموزش ترجمه و مفاهیم القرآن الکریم، چا پنجم، قم،بیت القرآن امام علی(علیه السلام)، 1395
[1]. یعقوبی شبوی، محمد، شخیت حضرت زهرا در قرآن از منظر تفاسیر اهل سنت، چاپ اول، قم: بوستان کتاب
سایت
1 . http://morajeat.blogfa.com/post-26.aspx
[1] .راغب اصفهانی، مفردات ألفاظ القرآن الکریم، چاپ دوم، قم: نشر ذوی القربی، 1423،ص147
[2] . مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، جلد دوم،چاپ چهل و چهار، تهران: دار الکتب الاسلامیه،1386،ص87
[3] . رازینی، علی، پژوهشی پیرامون مفردات قرآن، چاپ اول،تهران: دفتر پژوهش و نشر سهروردی،1381،ص
[4] . محمودیان ، مهدی، آموزش ترجمه و مفاهیم القرآن الکریم، چا پنجم، قم،بیت القرآن امام علی(علیه السلام)، 1395،ص57
[5] . http://morajeat.blogfa.com/post-26.aspx
[6] . مکارم شیرازی، تفسیر نمونه،ص71
[7] . طبرسی، تفسیر مجمع البیان، ترجمه و نگارش علی کرمی، جلد دوم، چاپ اول، تهران: وزارت ارشاد و فرهنگ،1380
[8] .بی آزاز شیرازی، تفسیر کاشف، ترجمه: محمدباقر حجتی، ،چاپ چهارم، تهران: دفتر نشر معارف، 1376، ص86
[9] . بهرامپور، ابو الفضل، نسیم حیات، جزءسوم، چاپ اول، قم: آوای قرآن، 1390،ص222
[10] . طباطبایی نسب، محمد رضا، تفسیر نفیس، جلد دوم، چاپ دوم، تهران: نور الائمه(علیهم السلام)، 1387،ص104
[11] .طباطبایی، المیزان، ترجمه محمد باقر موسوی همدانی، ج3، قم، دفتر انتشارات اسلامی، ص350
[12] . همان-ص352
[13] قرائتی، محسن، تفسیر نور،ج2، چاپ دوم، قم، موسسه در راه حق،13،ص84
[14] . همان، 87
[15] . محمودیان، مهدی، آموزش ترجمه و مفاهیم القرآن الکریم، ص57
[16] . بهرامپور ، ابوالفضل، نسیم حیات،جزء3، ص223
[17] .طبرسی، مجمع البیان، ص325
[18] مخزن العرفان ، ص133
[19] .نمونه ،ج2،ص379
[20] . همان،675
[21] قرائتی، محسن، تفسیر نور، ص88
[22] . جوادی آملی، عبدالله، تفسیر موضوعی،جلد9،ص177و178
[23] .طبرسی، مجمع البیان، ص323
[24] .رضوانی،علی اصغر، امام شناسی در قرآن،چاپ اول، قم: مسجد جمکران،1384،ص 452
[25] . رضوانی، علی اصغر، امام شناسی در قرآن پاسخ به شبهات،451.
[26] . http://morajeat.blogfa.com/post-26.aspx
[27] .طبرسی، مجمع البیان،ص322
[28] . بانو امین، مخزن العرفان، ص132
[29]. یعقوبی شبوی، محمد، شخیت حضرت زهرا در قرآن از منظر تفاسیر اهل سنت، چاپ اول، قم: بوستان کتاب،ص218
[30] . باقری دستجردی، افسانه، سیما و سلوک قرآنی حضرت فامه(سلام الله علیها)، چاپ اول، قم: حوزه علمیه خواهران مرکز نشر هاجر،1393 ،ص72
[31] . خالقی،محمود، مائده آسمانی: برداشتی از تفاسیر جزء سوم قرآن، قم: انتشارات دار الذکر ، چاپ اول ،قم: انتشارات دار الذکر،1379،ص318
[32] . باقری دستجردی، افسنه، سیما و سلوک حضرت فاطمه (علیه السلام)،ص208
[33] .قرائتی،محسن، تفسیر نور،ص87 و88