اسلام

  • خانه 
  •  
  • تماس  
  • ورود 

شهیدان محراب

09 آبان 1395 توسط موسوي

به مناسبت شهادت اولین شهید محراب سید محمد علی قاضی طباطبایی.

به گزارش خبرگزاری فارس،امروز سالروز شهادت چهارمین شهید محراب است آیت‌الله محمد صدوقی در روز 11 تیر 1361 آیت‌الله شیخ محمد صدوقی، به شهادت رسید. به مناسبت این روز پرسش مطرح می‌شود که شهدای اول، دوم، سوم و پنجم محراب کیستند. اینان امام علی ابن ابیطالب، سید اسدالله مدنی تبریزی ، سید محمدعلی قاضی طباطبائی، سیدعبدالحسین دستغیب،. محمد صدوقی و اشرفی اصفهانی هستند.

اولین شهید محراب

شهادت در محراب میراث ماندگار اولین شهید محراب امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب است، که در سال چهلم هجری اتفاق افتاد و آن حضرت توسط یکی از خوارج به نام ابن ملجم مرادی ـ لعنة الله علیه ـ در مسجد کوفه در شب نوزدهم ماه رمضان هنگام اقامه نماز صبح ضربت خورده و در شب بیست و یکم ماه رمضان از دنیا رفت و مدت عمر شریفشان شصت و سه سال بود و در شهر نجف اشرف مدفون است.

دومین شهید محراب

دومین شهید محراب آیت الله مدَنی تبریزی، وی به سال 1292 شمسی در شهر آذر شهر به دنیا آمد، نام پدرش میرعلی بود، در دوران بلوغ به قم عزیمت کرد و پس از گذراندن درسهای مقدماتی حدود چهار سال به تحصیل دروس منقول در محضر امام مشغول شد، پنج سال بعد به نجف اشرف عزیمت و تدریس و تحصیل خود را در آنجا شروع کرد. وی اولین کسی بودکه در جریان انقلاب سال 1342 شمسی در نجف از امام تبعیت کرد و در انتشار تلگرام آیت الله حکیم به همین مناسبت نقش بسزایی داشت. در زمان حکومت عبدالناصر تحت نظر ایشان عده ای از علماء نجف برای افشاگری چهره طاغوت در ایران به امر امام جهت تدریس علوم دینی به خرم آباد رفت و حوزه علمیه کمالیه در آنجا با تلاش وی تأسیس شد. وی در این مدت به مبارزات سیاسی خود ادامه داد و در این راه بارها، دستگیر و تبعید شد. بعد از پیروزی انقلاب، آیت الله مدنی از سوی مردم همدان به نمایندگی مجلس خبرگان انتخاب شد و بعد از شهادت آیت الله قاضی طباطبائی از سوی امام خمینی به سمت امام جمعه و نماینده امام در تبریز منصوب شد. شهید مدنی بعداز ظهر روز جمعه، بیستم شهریور سال 1360ش پس از آنکه خطبه‌های نماز جمعه به پایان رسید در سن 67 سالگی توسط منافقین به شهادت رسید.

سومین شهید محراب

سومین شهید محراب آیت الله محمد علی قاضی طباطبائی فرزند حاج سید باقر در سال 1293ش در شهر تبریز متولد شد. وی تحصیلات مقدماتی را در تبریز خواند و در سال 1359 ق راهی حوزه علمیه قم شد و از دروس آیات عظام؛ سید حجت کوه کمره ای، بروجردی و امام خمینی کسب علم کرد. در سال 1369ق از قم عازم حوزه علمیه نجف شد و در نزد فقهای نامی چون آیت الله «کاشف الغطاء» مشغول کسب علم و دانش شد.با آغاز نهضت اسلامی به رهبری حضرت امام خمینی، آیت الله قاضی رهبری و هدایت نهضت را در آذربایجان بر عهده گرفت، وی در این مدّت چندین نوبت دستگیر، زندانی و تبعید شد.سرانجام شهید سید محمدعلی قاضی طباطبائی در شامگاه عید قربان و پس از اقامه آخرین نماز مغرب و عشاء در مسجد شعبان، در تاریخ 10/8/58 به شهادت رسید.

چهارمین شهید محراب

چهارمین شهید محراب، آیة الله محمد صدوقی، در سال 1327 هـ. ق دیده به جهان گشود. وی در سال 1349ق به حوزه علمیه قم عزیمت نمود و به تحصیل و تدریس علوم پرداختند، از همان ابتداء، آشنائی وی با امام خمینی آغاز شد. وی در دورانی که فدائیان اسلام مبارزات مسلحانه خود را بر علیه رژیم دیکتاتور شاه آغاز نمودند، حمایت‌های بسیار نمود. شهید صدوقی، کسی بود که وقتی رضاخان قلدر در شهریور 1320 با ماشین مخصوص خود از ایران فرار می‌کند و در سر راه خود در یکی از دهات اطراف قم، به باغی که آیة الله صدوقی در آن اقامت داشته‌اند برای استراحت وارد می‌شود که این شهید، آن خائن را با خفت و خواری از باغ بیرون می‌کند. شهید صدوقی در حدود1370هـ.ق، بنا به خواهش مراجع عظام قم، برای رهبری مردم خطه کویر و جنوب به استان یزد می‌رود و با شروع نهضت عظیم در سالهای 41 و 42 بعد از آن، مبارزات سیاسی خود را ادامه می‌دهند. شهید صدوقی را به جرأت می‌توان سرسخت‌ترین و پر قدرت‌ترین مخالفان خطوط انحراف، ارتجاعی و ملی گرائی و لیبرالیسم و امثال اینها دانست. سرانجام شهید صدوقی در دهم ماه مبارک رمضان مطابق با یازدهم تیرماه 1361 پس از ادای نماز جمعه بدست منافقین به شهادت رسید.

پنجمین شهید محراب

پنجمین شهید محراب، آیت الله عبدالحسین دستغیب، وی به سال 1288ش در شیراز در خانوادة آیة الله سید محمدتقی عالم بزرگ فارس متولد شد. در 12 سالگی پدرش را از دست داد و از آن تاریخ به بعد سرپرستی خانواده را به عهده گرفت. وی پس از اتمام دروس سطح به منظور ادامه تحصیلات راهی نجف اشرف شد و پس از هفت سال موفق به کسب درجه اجتهاد از مراجعی چون؛ آیت الله آقا ضیاء عراقی، و آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی گردید. سپس به شیراز مراجعت کرده و در مدت اقامتش به سرپرستی حوزه علمیه و تربیت طلاب و ارشاد مردم اشتغال داشت و در کنار تعلیم و تربیت از مبارزه سیاسی با رژیم دست نشانده پهلوی غافل نبود و در این راه از سال 42 تا 57 چندین نوبت دستگیر، زندانی و تبعید شد. این مجتهد مجاهد در حرکت دادن به مبارزات مردم مسلمان فارس علیه رژیم شاه نقش بسیار مهم و مؤثری داشت، افشاگریهای بی‌پروا و بموقع او، حرکتهای اسلامی مردم فارس را عمق بیشتری می‌بخشید. وی پس از پیروزی انقلاب اسلامی از طرف امام خمینی به سمت نماینده ایشان و امام جمعه شیراز منصوب شد تا اینکه در روز بیستم آذر ماه سال 1360 هنگام رفتن به نماز جمعه به شهادت رسید.

ششمین شهید محراب

ششمین شهید محراب، آیت الله عطاء الله اشرفی اصفهانی در سال 1279ش در خمینی شهر، اصفهان متولد شد. وی مقدمات را در اصفهان و بعد رهسپار قم گردید و از محضر آیات عظام؛ خوانساری، حجت و صدر کسب علم نمود. وی در سال 1334ش برای نشر معارف اسلامی به باختران هجرت نمود. و مبارزات سیاسی خود را بر علیه رژیم شاه شروع کرد، و بارها در این راه دستگیر و زندانی شد. وی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی از سوی امام خمینی در سال 1358ش به امامت جمعه شهر باختران (کرمانشاه) منصوب شدند. وی در سال 1360 روز 22 ماه مبارک رمضان در حال رفتن به مسجد جهت اقامه نماز ظهر توسط منافقین به شهادت رسیدند.

غیرت بر ناموس از احکام اولیه است

01 آبان 1395 توسط موسوي

غيرت بر ناموس و محافظت زنان و حجاب بانوان، از احكام اوّليّه است
حسّ غيرت بر زن و نگهداري وي از دستبرد نابكاران را در بسياري از حيوانات تا حضور در آستانه مرگ و جانبازي براي حفظ ناموس مشاهده ميكنيم. خروس عشق و علاقه زائدالوصفي به حفظ مرغ دارد؛ و براي عدم خيانت خروس ديگري به ماكيانش جنگ ميكند و كشته ميشود. از ميان وحوش، خوك از همه بيغيرتتر است. گويند چون بخواهد با ماده خود آميزش كند زوزهاي ميكشد تا هفت بار خوكان ديگر با مادهاش درآميزند و سپس خود او درميآميزد. فلهذا خوردن گوشت خوك حرام است؛ زيرا آثار نفساني و روحي خوك بواسطه خوردن گوشتش به شخص خورنده منتقل ميشود. يك علّت مهمّ در بيغيرتي اروپائيان و آمريكائيان همين است كه گوشت خوك ميخورند، و اين روحيّه با انتقال سلولهاي بدن خوك به بدن آنها وارد ميشود؛ و اوّلاً بطور حال، و سپس در اثر تكرار و مداومت در خوردن آن ملكه ميگردد و غيرت و حَميّت را از ميان برميدارد.
مردان مسلمان و مؤمن طبق دستور قرآن زنانشان را در پرده حجاب دارند، تا نگاه خيانت بدانها دوخته نگردد؛ و گل زيباي زندگي و حيات و عفّت و عصمت و تقوايشان را پرپر نكند، و در معرض طوفان سهمگين شهوات به باد ندهد.
أشعار وافي عراقي دربارۀ غيرت مردان و حجاب بانوان
چقدر خوب و عالي وافي عراقي در اشعار پاكيزه خود فائدۀ غيرت مردان
صفحه 311
و حجاب بانوان را تشريح كرده است:
معني ناموس چيست؟ روي نهان داشتن پرده عفّت زدن، عالَم جان داشتن
عصمت و ناموس ما، به مسلك هوشمند گنج بود گنج را به كه نهان داشتن
اي كه تو را آرزوست به كشف ناموس خويش پرده دري نارواست، پردگيان داشتن
مگر كمي از وحوش، نگر به سوي طيور پند بگير از خروس ز ماكيان داشتن
حافظ شيرين لبان، مقنعه عصمت است تلخ بود بينقاب، روي زنان داشتن
قصّه ناموس و غير، چه برق با خرمن است خرمن خود را مخواه برقِ يَمان داشتن
تا نگماري نظر، دل نكند آرزو گرسنه چشمي دهد، ديده به نان داشتن
آينه بيحجاب، به طبع گيرد غبار خوش بود آئينه را پرده برآن داشتن
منع تماشاچيان، گر نكند باغبان مينتواند به باغ نخل روان داشتن
گر بگشائي دري ز خانه بر مفلسان دگر مدار اين اميد، به خانه خوان داشتن
غنچه به باغ ايمن است تا بود اندر حجاب آفت جان و دل است چهره عيان داشتن
صفحه 312
مرد و زن اجنبي، چه آتش و پنبه است جمع به يكجا دو ضدّ، نميتوان داشتن
كشف حجاب زنان، باري باشد گران دور ز غيرت بود، بار گران داشتن
كمانِ ابرو متاب، خدنگ مژگان بپوش نيست به دوران شاه، تير و كمان داشتن
وافي اگر گشته پير، طبعي دارد جوان خوش است پيرانه سر، طبع جوان داشتن [1]
آقاياني كه خود را از نژاد بوزينه ميدانند، و بدين جهت ريسمان دين را گسيخته، و نكاح مشروع را مسخره، و آميزش و درهم ريختگي با هر مرد و زن را دنبال كرده‌اند، ندانسته‌اند كه خود اين حيوان معصوم، اهل غيرت است؛ و داراي سنّت ازدواج و حسّ غيرت در حفظ و حراست در نوع ماده خويشتن است. و بنابراين، بايد آنان را پست‌تر از ميمون شمرد، و اين حيوان بيگناه را عار ميآيد كه چنين اراذلي خودشان را به وي منسوب نمايند.
أُولَـٰئِكَ كَالانْعَـٰمِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ،[2] دربارۀ آنها حقّاً صادق است.
«ايشان همانند چهارپايان هستند؛ بلكه گمراهي و ضلالتشان بيشتر

پا نوشت

[1] ـ «كشف الغرور أو مفاسد السُّفور» تأليف مورّخ و محدّث عاليمقام: حاج شيخ ذبيح الله محلاّتي، طبع 1368 هجري قمري، ص 43 و 44
[2] ـ آيه 179، از سوره 7: الاعراف: وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيرًا مِّنَ الْجِنِّ وَ الانسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لَّايَفْقَهُونَ بِهَا وَ لَهُمْ أَعْيُنٌ لَّايُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ ءَاذَانٌ لَّايَسْمَعُونَ بِهَآ أُولَـئِكَ كَالانْعَـمِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولَـئِكَ هُمُ الْغَـٰفِلُونَ. «و حقّاً و تحقيقاً ما براي جهنّم بسياري از جنّ و انس را بيافريديم. آنانكه دل دارند و با آن ادراك نمي كنند، و چشم دارند و با آن نمي بينند، و گوش دارند و با آن نمي شنوند، ايشان همپايه چهار پايان هستند بلكه گمراهتر؛ زيرا كه ايشانند مردم غافل.»

اسیران کربلا

28 مهر 1395 توسط موسوي

اسیران
پس از شهادت سالار شهیدان ابا عبدالله الحسین(علیه السلام) و یاران با وفایش ، عمر بن سعد اهل بیت آن حضرت را اسیر کرد و به همراه سرهای پاک شهیدان روانه کوفه کرد ، و این در حالی بود که علی بن الحسین( علیه السلام) همچنان بیمار بود. .
باقیماندگان مردان بنی هاشم
باقیماندگان از مردان بنی هاشم عبارت بودنداز : امام علی بن الحسین(علیه السلام)، محمد الاصغر بن علی بن ابی طالب ، عمر بن الحسن بن علی بن ابی طالب ، زید بن الحسن بن علی بن ابی طالب و فرزندان مسلم بن عقیل.
باقیماندگان زنان بنی هاشم
1.حضرت زینب کبری دختر امیر المومنین(علیه السلام)
2. ام کلثوم که او را زینب صغری می نامند.
3. فاطمه دختر امیر المومنین(علیه السلام).
4. فاطمه دختر امام حسین (علیه السلام).
5. سکینه دختر امام حسین(علیه السلام).
6. رباب همسر امام حسین(علیه السلام).
7. رقیه دختر امام حسین(علیه السلام).
8. رقیه دختر امیر المومنین(علیه السلام) همسر مسلم بن عقیل.
9. دختر مسلم بن عقیل.
10. خوصاء همسر عقیل و مادر جعفر بن عقیل.
11. ام کلثوم صغری دختر عبدالله بن جعفر و زینب کبری که به همراه همسرش قاسم بن محمد بن جعفر به کربلا آمد و شوهرش شهید شد.
12. رمله مادر قاسم فرزند امام حسن(علیه السلام).
13. شهر بانو مادر طفلی که از خیمه ها بیرون آمد و هانی بن ثبیت او را شهید کرد.
14.لیلی دختر مسعود بن خالد همسر امیر المومنین (علیه السلام) و مادر عبدالله اصغر است که در کربلا به شهالدت رسید.
15.فاطمه دختر امام حسن مجتبی (علیه السلام) مادر حضرت باقر (علیه السلام) که به همراه امام سجاد (علیه السلام) به کربلا آمد.

 1 نظر

وقایع روز11 و12 محرم

21 مهر 1395 توسط موسوي

 

وقایعی كه بعد از حادثه عاشورا برای اسرا از كربلا تا مدینه اتفاق افتاد ، همراه با ذكر تاریخ توضیح فرمائید؟

یكی از بزرگترین فجایع بشری در 10 محرم سال 61 هـ ق در سرزمین كربلا توسط امویان به وقوع پیوست هنوز نیم قرنی از رحلت پیامبر اسلام سپری نشده بود كه فرزند دختر آن بزرگوار را امت خودش به دستور كسی كه جانشین ظاهری آن حضرت بود به شهادت رساندند و فجایع عظیم دیگری از جمله بریدن سر كشته‌ها و غارت اموال و به اسارت گرفتن اهل‌بیت ـ علیهم‌السلام ـ مبادرت ورزیدند.
وقایعی كه بعد از شهادت امام حسین ـ علیه‌السلام ـ از كربلا تا مدینه برای اهل‌بیت ـ علیهم‌السلام ـ اتفاق افتاد خیلی بیشتر از آنست كه بتوان آنها را در پاسخ یك سؤال و بطور مختصر بیان نمود. همچنین بیشتر وقایع را ثبت نكرده‌اند و یا اگر ثبت شده به تاریخ دقیق آن اشاره نشده و به طور مطلق به محل وقوع آن اشاره رفته. حال در پاسخ این پرسشگر عزیز بطور خلاصه و فهرست‌وار به وقایع مهم كه بعد از شهادت امام حسین ـ علیه‌السلام ـ كه گویا منظور سؤال‌كننده كه گفته بعد از واقعه عاشورا، همان شهادت امام حسین ـ علیه‌السلام ـ باشد. اشاره می‌شود.
سال 61 هـ ق عصر روز دهم محرم لشكر یزید بعد از اینكه امام حسین ـ علیه‌السلام ـ را به شهادت رساند به دستور فرماندهان خود دست به غارت و آتش زدن خیمه‌ها و آزار و اذیت خاندان نبوت زدند، آن نامردمان به سوی خیمه‌های حرم امام حسین ـ علیه‌السلام ـ روی آوردند و اثاث و البسه و شتران را به یغما بردند و گاه بانویی از آن اهل‌بیت پاك با آن بی‌شرمان بر سر جامه‌ای در كشمكش بود و عاقبت آن لئیمان جامه را از او می‌ربودند.[1]
دختران رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ و حریم او از خیمه‌ها بیرون آمده و می‌گریستند و در فراق حامیان و عزیزان خود شیون و زاری می‌نمودند.
بعد از این اهل‌بیت را با سر و پای برهنه و لباس به یغما رفته به اسیری گرفتند و آن بزرگواران به سپاه دشمن می‌گفتند كه ما را بر كشته حسین ـ علیه‌السلام ـ بگذرانید. چون اهل‌بیت ـ علیهم‌السلام ـ نگاهشان به كشته‌ها افتاد فریاد كشیدند و بر صورت خود زدند.[2] بعد از این قضایا عمر سعد ملعون در میان یارانش جار كشید: چه كسی است كه اسب بر پشت و سینة حسین ـ علیه‌السلام ـ بتازد! ده كس داوطلب شدند و تن حسین ـ علیه‌السلام ـ را با سمّ اسبان لگدكوب كردند.[3]
و همان عصر عاشورا بود كه عمر سعد سر مبارك امام حسین را با خولی بن یزید اصبحی و حمید بن مسلم ازدی نزد عبیداله بن زیاد به كوفه فرستاد و سرهای یاران و خاندان او را جمع كرده و هفتاد دو سر بود و به همراهی شمر بن ذی‌الجوشن و قیس بن اشعث به كوفه فرستاد.[4] سپس كشته‌های خودشان را پیدا كرده دفن نمودند ولی جنازه بی سر و زیر پای اسبان لگدكوب شده امام حسین ـ علیه‌السلام ـ و یارانش تا روز دوازدهم محرم عریان در بیابان كربلا بود تا اینكه توسط قبیله بنی‌اسد و به راهنمائی امام سجاد ـ علیه‌السلام ـ دفن شدند.[5]
شب یازدهم محرم را گویا اسرای اهل‌بیت در یك خیمه نیم‌سوخته سپری نمودند در این رابطه در مقاتل چیزی از احوال اهل‌بیت ـ علیهم‌السلام ـ نقل نشده ولی می‌توان تصور كرد كه چه شب سختی را بعد از یك روز پر سوز و از دست دادن عزیزان و غارت اموال و اسارت و سوختن خیمه‌ها و اهانت‌ها و… داشته‌اند.
عمر سعد ملعون در روز 11 محرم دستور كوچ از كربلا به سوی كوفه را می‌دهد و زنان و حرم امام حسین ـ علیه‌السلام ـ را بر شتران بی‌جهاز سوار كرده و این ودایع نبوت را چون اسیران كفّار در سخت‌ترین مصائب و هُموم كوچ می‌دهند.[6] در هنگام حركت از كربلا عمر سعد دستور داد كه اسرا را از قتلگاه عبور دهند. قیس بن قرّه گوید: هرگز فراموش نمی‌كنم لحظه‌ای را كه زینب دختر فاطمه ـ سلام‌الله علیها ـ را بر كشته بر خاك افتاده برادرش حسین عبور دادند كه از سوز دل می‌نالید… و امام سجاد ـ علیه‌السلام ـ می فرماید: … من به شهدا نگریستم كه روی خاك افتاده و كسی آنها را دفن نكرده، سینه‌ام تنگ شد و به اندازه‌ای بر من سخت گذشت كه نزدیك بود جانم بر آید و عمه‌ام زینب وقتی از حالم با خبر شد مرا دلداری داد كه بی‌تابی نكنم.[7] (گویا اسرای كربلا را دوبار به قتلگاه می‌آورند، یك دفعه همان عصر روز عاشورا بعد از غارت خیام و به درخواست خود اسرا و یك بار هم در روز یازدهم محرم هنگام كوچ از كربلا و به دستور عمر سعد و این كار عمر سعد شاید به خاطر این بود كه می‌خواست اهل‌بیت ـ علیهم‌السلام ـ با دیدن جنازه‌های عریان و زیر آفتاب مانده شكنجه روحی به اسرا داده باشد.)
بعد از اینكه روز یازدهم محرم اسرا را از كربلا حركت دادند به سوی كوفه به خاطر نزدیكی این دو به هم روز 12 محرم اسرا را وارد شهر كوفه نمودند گویا شب دوازدهم را اسرا در پشت دروازه‌های كوفه و بیرون شهر سپری كرده باشند در اثر تبلیغات عبیدالله بن زیاد علیه امام حسین ـ علیه‌السلام ـ و خارجی معرفی كردن آن حضرت مردم كوفه از این پیروزی خوشحال می‌شوند و جهت دیدن اسرا به كوچه‌ها و محله‌ها روانه می‌شوند و با دیدن اسرا شادی می‌كنند.
ولی با خطابه‌هایی كه امام سجاد ـ علیه‌السلام ـ و خانم زینب ـ سلام‌الله علیها ـ و سایرین از اسرا ایراد می‌كند و خودشان را به كوفیان و مردم می‌شناسانند و به حق بودن قیام امام حسین ـ علیه‌السلام ـ اذعان می‌كنند شادی كوفیان را به عزا تبدیل می‌كنند. در طول مدتی كه در كوفه و در میان مردم به عنوان اسیر جنگی حركت می‌كردند سرها بالای نیزه بود و اسرا در كجاوه‌های جا داده شده بودند و آنان كه خیال می‌كردند اسرا از خارجیان هستند و بر خلیفه یزید عاصی شده‌اند، جسارت و اهانت می‌كردند، عده‌ای هم از نسب اسرا سؤال می‌كردند با این وضع وارد دارالاماره می‌شوند و در مجلس عبیدالله بن زیاد كه حاكم كوفه و باعث اصلی شهادت امام حسین، این ملعون جلوی چشم اسرا و مردم با چوب‌دستی به سر مبارك می‌زد و خود را پیروز میدان قلمداد می‌كرد و كشته شدن امام حسین ـ علیه‌السلام ـ را خواست خدا قلمداد می‌‌نمود.[8] ولی با جواب‌های كه از جانب خانم زینب و امام سجاد ـ علیه‌السلام ـ می‌شنید بیشتر رسوا می‌شد.
در خبرها آمده كه ابن زیاد بعد از آنكه یك روز (یا چند روز بنا به روایتی) سرها را در كوچه‌ها و محله‌های كوفه گردانید، آنها را به شام نزد یزید بن معاویه فرستاد[9] و بعد از آن اسرا را به سرپرستی مخضّر بن تعلبه عائذی و شمر بن ذی‌الجوشن به شام روانه كرد. دستور داد كه امام سجاد را با غل جامعه دست‌ها را بر گردن بستند و سوار بر شتر بی‌جهاز به سوی شام حركت دادند. مدتی كه اسرا از كوفه و شام در حركت بودند را منابع ذكر نكردند چه وقایعی اتفاق افتاده و تنها به برخی بی‌ادبی‌های حاملین سرهای مبارك از قبیل شراب اشاره دارند و در طول مسیر از شهرهای مختلف گذر می‌كردند.
نقل شده كه اهل‌بیت ـ علیهم‌السلام ـ را سه روز پشت دروازه‌های دمشق نگه داشتند تا شهر را آذین‌بندی كنند و آماده برای جشن و شادی نمایند. در بیشتر منابع نقل شده كه روز اول صفر سر امام حسین ـ علیه‌السلام ـ را همراه كاروان اسرا وارد دشمق كردند.[10] واقعه دلخراشی كه برای اسرا اتفاق افتاد این بود كه علی‌رغم خواست آن بزرگواران مبنی بر ورود به شهر از جای خلوت و بطور جداگانه از سرهای مبارك ولی شهر ملعون دستور داد سرها جلوی كاروان اسرا و از دروازه ساعات كه جمعیت انبوهی تجمع كرده بودند وارد كنند، و مردم غافل شام كه از حقیقت ماجرا بی‌خبر بودند با مشاهده كاروان شادی و هلهله می‌كردند و بر سرها اهانت می‌نمودند. سفر شام برای اهل‌بیت امام حسین ـ علیه‌السلام ـ بسیار تلخ و مصیبت‌های دوران اسارت در این دیار، برایشان از سخت‌ترین مصیبت‌ها بوده است. وقتی از امام سجاد ـ علیه‌السلام ـ پرسیدند در سفر كربلا، سخت‌ترین مصیبت‌های شما كجا بود، سه بار فرمودند: «الشام، الشام، الشام».[11] در شام نیز اسرای آل محمّد ـ صلی الله علیه و آله ـ را در حالی كه به ریسمان بسته شده بودند، به مجلس یزید وارد كردند، وقتی بدان حال در پیش روی یزید ایستادند، سر امام را در برابر یزید می‌گذارند و این صحنه از سوزناك‌ترین صحنه‌هایی است كه برای امام سجاد و خانم زینب اتفاق می‌افتد. چرا كه یزید ملعون بر سر امام توهین كرده و شماتت می‌كند و با قرائت اشعاری خود را پیروز میدان می‌داند و به مردم اجازه حضور می‌دهد و در آن مجلس به لب‌های مقدس امام جلوی چشم اسرا خیزران می‌زند.[12] گویا در این مجلس است كه یك مرد شامی به خود اجازه می‌دهد و این جسارت بزرگ را می‌كند. دختر امام حسین به نام فاطمه را از یزید به كنیزی می‌خواهد و با پاسخ تند دختر امام و خانم زینب روبرو می‌شود و بعد از گفتگوئی میان حضرت زینب و یزید خانم زینب خطبه‌ای در مجلس یزید ایراد می‌كنند و شجاعانه به اعمال پلید یزید اشاره می‌كند و یزید را در مجلس خود رسوا و خار می‌كند.
اسرا در مدتی كه در شام بودند بنابر روایتی در یك خرابه صورت زندانی نگهداری می‌شدند[13] و در این مدت یزید ملعون چندین مرتبه خواست كه امام سجاد ـ علیه‌السلام ـ را شهید كند كه خانم زینب مانع می‌شدند.
در مقاتل آمده كه یزید خطیبی خواست كه در اجتماع مردم صحبت كند و از یزید و معاویه ستاش كند و به امام علی و فرزندان آن حضرت جسارت كند و در رابطه با پیروزی ظاهری یزید به اصطلاح سخنرانی كند و خطیب ایراد سخن كرد و اوامر یزید را اجرا نمود و به ذم امام حسین ـ علیه‌السلام ـ پرداخت در این حین امام سجاد ـ علیه‌السلام ـ فرمود: ای یزید! به من اجازه بده بالای این چوب‌ها روم (منظور میزی بود كه خطیب شامی روی آن صحبت می‌كرد) تا چند كلمه‌ای صحبت كنم كه موجب خشنودی خداوند و اجر و ثواب حضار باشد. یزید نپذیرفت. ولی مردم اصرار كردند تا امام به منبر رفت امام خطبه‌ای خواند بعد از حمد و ثنای خدا خود را معرفی كردند، كه اصل و نسبشان كیست به ماجرای كربلا و اسیری خود اشاره فرمودند. در مجلس غوغائی بر پا شد و همه علیه یزید همهمه می‌كردند یزید از مؤذن خواست كه اذان بگوید. ولی امام از این اذان هم علیه یزید استفاده كرده و یزید را رسوا نمود.[14]
از جمله وقایعی كه برای اسرای اهل‌بیت در شام اتفاق افتاد بنا به گفته برخی منابع وفات دختر سه ساله امام حسین ـ علیه‌السلام ـ است . از كامل بهائی نقل شده اهل‌بیت ـ علیهم‌السلام ـ شهادت پدران را از كودكان خردسال پنهان می‌داشتند. و به آنها می‌گفتند كه پدر شما سفر كرده، تا اینكه شبی دختری از امام حسین ـ علیه‌السلام ـ به نام رقیه از خواب بلند می‌شود و بهانه بابا را می‌گیرد و ضجه و ناله می‌كند و همه اهل خرابه با این كودك همنوا می‌شوند تا اینكه سر امام را در طشتی می‌آورند خانم رقیه سر را به بالین گرفته و با آن سر درد دل می‌كند. پدر بعد از تو محنت‌ها كشیدم بیابان‌ها و صحراها دویدم.
بعد از مدتی دیدند كه سر به یك طرف افتاد و كودك هم طرف دیگر او را حركت دادند. دیدند كه جان به جان آفرین تسلیم كرده[15] بعد از اینكه مردم شام بوسیله خطابه‌های حضرت زینب و امام سجاد ـ علیهما‌السلام ـ شناخت كامل از اسرای اهل‌بیت ـ علیهم‌السلام ـ یافتند یزید تحت فشار افكار عمومی و جهت جلوگیری از رسوائی بیشتر سه پیشنهاد از امام سجاد ـ علیه‌السلام ـ را خواست اینكه سر امام حسین را پس دهد، چیزهائی كه غارت شده برگردانند، اسرا را در صورت كشتن امام سجاد با یك فرد امین به مدینه روانه كند ولی یزید سر امام را پس نداد و از كشتن امام منصرف شد و پیراهن كهنه امام حسین ـ علیه‌السلام ـ را با مقداری پول پس داد.[16] و اجازه داد كه اسرای اهل‌بیت در شام برای شهدای كربلا عزاداری كنند. بعد از اینكه مدتی اسرا در شام مقیم بودند یزید از قتنه مردم بیمناك شده و از نعمان بن بشیر، كه قبلاً امیر كوفه بود، خواست فردی پارسا و امین همراه اسرا آنها را بنا به خواست خودشان روانه مدینه نماید. راوی می‌گوید: هنگامی كه اهل و عیال امام حسین ـ علیه‌السلام ـ از شام برگشتند و به عراق رسیدند از راهنمای كاروان خواستند كه آنها را از راه كربلا عبور دهد و ایشان قبر امام حسین ـ علیه‌السلام ـ را زیارت كنند و چند روزی بعد از رسیدن به كربلا مشغول عزاداری و سوگواری برای امام و شهدای كربلا بودند.[17] گویا خروج اسرا از شام به طرف مدینه در بیستم صفر 61 بوده یعنی مدت 20 روز از ورود به شام تا خروج از آن طول كشیده، بعد از زیارت قبور شهدای كربلا راهی مدینه شدند و بالاخره زینبی كه با برادران و اقوام خویش از مدینه خارج شده بود بدون برادر و خویشان و با رنج سفر و داغ شهداء و مصیبت‌هایی كه در طول این مدت دیده بود وارد مدینه شد.
باید در پایان نیز خاطر نشان شد كه در این مختصر نمی‌شد همه وقایع اتفاق افتاده از كربلا تا شام و مدینه را توضیح داد و همچنین در اكثر منابع تاریخی به تاریخ دقیق خیلی از وقایع اشاره نشده بود و لذا به این خاطر از پرسشگر از اینكه نتوانستیم تاریخ دقیق را یافته و ذكر كنیم عذرخواهی می‌كنیم.
برای مطالعه بیشتر می‌توان به منابع زیر مراجعه كرد:
1. كتاب الارشاد از شیخ مفید(ص).
2. حیاة الامام الحسین بن علی(ع) باقر شریف قرشی.
3. ریا حسین الشریعة، ذبیح‌الله محلاتی.
4. زندگانی ابا عبدالله الحسین، عمادزاده.[1] . ابی مخنف، اولین مقتل سالار شهیدان، ترجمه و متن كامل وقعة الطف، سیدعلی محمد موسوی جزایری، انتشارات بنی‌الزهرا، چاپ اول 1380.
[2] . سید بن طاووس، اللهوف علی قتلی الطُّفوف، تحقیق و تقدیم شیخ فارس تبریزیان، چاپ: اسوه نوبت دوم، 1357، ص180.
[3] . شیخ عباس، قمی، ترجمه نفس المهوم (در كربلا چه گذشت)، انتشارات مسجد مقدس جمكران، چاپ پنجم، ـ صلی الله علیه و آله ـ 485، اولین مقتل سالار شهیدان، پیشین، ص349.
[4] . شیخ عباس، پیشین، همان، ص486، و شیخ عباس پیشین، همان، ص 351.
[5] . شیخ عباس، پیشین، همان، ص492، اولین مقتل، پیشین، ص353.
[6] . شیخ عباس قمی، ترجمه نفس المهوم، ترجمه محمدباقر كسره‌ای، انتشارات جمكران، چاپ پنجم، ص 490، ابی محنف، اولین مقتل سالار شهیدان، پیشین، ص 351.
[7] . شیخ عباس، پیشین، ص 492 و حسین نفس مطمئنه، محمدعلی عالمی، انتشارات هاد، چاپ اول، 1372، ص 306.
[8] . ابن مخنف، اولین مقتل سالار شهیدان، ترجمه وقعة الطف، سید علی محمد موسوی جزایری، انتشارات بنی‌الزهرا، چاپ اول، ص 361، و ترجمه نفس‌المهموم، پیشین، ص 519.
[9] . محمدعلی عالمی، حسین نفس مطمئنه، انتشارات هاد، چاپ اول، ص 329، خرداد 1372.
[10] . جواد محدثی، فرهنگ عاشورا، نشر معروف، ص 240، اسفند 1374.
[11] . ابو مخنف، مقتل‌الحسین، ترجمه سیدعلی محمد موسوی جزایری، انتشارات بنی‌الزهرا، چاپ اول، 1380، ص 385.
[12] . ابومخنف، پیشین، ص 387.
[13] . شیخ عباس قمی، نفس‌المهوم، ترجمه آیت‌الله شیخ محمد باقر كسره‌ای، ص 568، انتشارات صاحب‌الزمان جمكران، چاپ پنجم، 1374، ص 568.
[14] . ابومخنف، اولین مقتل سالار شهیدان، ترجمه سیدعلی محمد موسوی جزایری. انتشارات بنی‌الزهرا، چاپ اول 1380، ص 405.
[15] . محمدعلی، عالمی، حسین نفس مطمئنه، انتشارات هادی، چاپ اول، 1372، ص 350.
[16] . ابومخنف، پیشین، ص 408.
[17] . ابومخنف، پیشین، ص 411.



زندگی نامه حضرت علی اکبر علیه السلام فرزند امام حسین علیه السلام

18 مهر 1395 توسط موسوي

زندگی نامه حضرت علی اکبر علیه السلام

حضرت علی اكبر (ع) فرزند ابی عبدالله الحسین(ع) بنا به روایتی در یازدهم شعبان،(1)سال43 قمری در مدینه منوره دیده به جهان گشود.
پدر گرامی اش امام حسین بن علی بن ابی طالب (ع) و مادر محترمه اش لیلی بنت ابی مرّه بن عروه بن مسعود ثقفی است.(2)

او از طایفه خوش نام و شریف بنی هاشم بود . و به بزرگانی چون پیامبر اسلام(ص)، حضرت فاطمه زهرا(س)، امیر مؤمنان علی بن ابی طالب(ع) و امام حسین (ع) نسبت دارد .

ابوالفرج اصفهانی از مغیره روایت كرد: روزی معاویه بن ابی سفیان به اطرافیان و هم نشینان خود گفت: به نظر شما سزاوارترین و شایسته ترین فرد امت به امر خلافت كیست؟ اطرافیان گفتند: جز تو كسی را سزاوارتر به امر خلافت نمی شناسیم! معاویه گفت: این چنین نیست.

بلكه سزاوارترین فرد برای خلافت، علی بن الحسین(ع)است كه جدّش رسول خدا(ص) می باشد و در وی شجاعت و دلیری بنی هاشم، سخاوت بنی امیه و فخر و فخامت ثفیف تبلور یافته است. (3)

نقل است روزی علی اكبر(ع) به نزد والی مدینه رفته و از طرف پدر بزرگوارشان پیغامی را خطاب به او میبرد، در آخر والی مدینه از علی اكبرسئوال كرد نام تو چیست؟ فرمود: علی سئوال نمود نام برادرت؟ فرمود: علی آن شخص عصبانی شد، و چند بار گفت: علی، علی، علی، « ما یُریدُ اَبُوك؟ » پدرت چه می خواهد، همه اش نام فرزندان را علی می گذارد، این پیغام را علی اكبر(ع) نزد اباعبدالله الحسین (ع) برد، ایشان فرمود : والله اگر پروردگار دهها فرزند پسر به من عنایت كند نام همه ی آنها را علی می گذارم و اگر دهها فرزند دختر به من عطا، نماید نام همه ی آنها را نیز فاطمه می گذارم.

درباره شخصیت علی اكبر(ع) گفته شد، كه وی جوانی خوش چهره، زیبا، خوش زبان و دلیر بود و از جهت سیرت و خلق و خوی و صباحت رخسار، شبیه ترین مردم به پیامبر اكرم(ص) بود و شجاعت و رزمندگی را از جدش علی ابن ابی طالب (ع) به ارث برده و جامع كمالات، محامد و محاسن بود. (4)

در روایتی به نقل از شیخ جعفر شوشتری در كتاب خصائص الحسینیه آمده است: اباعبدالله الحسین هنگامی كه علی اكبر را به میدان می فرستاد، به لشگر خطاب كرد و فرمود:

« یا قوم، هولاءِ قد برز علیهم غلام، اَشبهُ الناس خَلقاً و خُلقاً و منطقاً برسول الله……. ای قوم، شما شاهد باشید، پسری را به میدان می فرستم، كه شبیه ترین مردم از نظر خلق و خوی و منطق به رسول الله (ص) است بدانید هر زمان ما دلمان برای رسول الله(ص) تنگ می شد نگاه به وجه این پسر می كردیم.

بنا به نقل ابوالفرج اصفهانی، آن حضرت درعصر خلافت عثمان بن عفان (سومین خلیفه راشدین) دیده به جهان گشود.(5)

این قول مبتنی بر این است كه وی به هنگام شهادت بیست و پنج ساله بود. در برخی روایات هم سن ایشان را 28 ساله ذكر كرده اند، وی در مكتب جدش امام علی بن ابی طالب (ع) و در دامن مهرانگیز پدرش امام حسین(ع) در مدینه و كوفه تربیت و رشد و كمال یافت.

امام حسین (ع) در تربیت وی و آموزش قرآن ومعارف اسلامی و اطلاعات سیاسی و اجتماعی به آن جناب تلاش بلیغی به عمل آورد و از وی یك انسان كامل و نمونه ساخت و شگفتی همگان، از جمله دشمنانشان را بر انگیخت.

به هر روی علی اكبر(ع) در ماجرای عاشورا حضور فعال داشت و در تمام حالات در كنار پدرش امام حسین(ع)بود و با دشمنانش به سختی مبارزه می كرد. شیخ جعفر شوشتری در خصائص نقل می كند: هنگامی كه اباعبد الله الحسین علیه السلام در كاروان خود حركت به سمت كربلا می كرد، حالتی به حضرت(ع) دست داد بنام نومیه و در آن حالت مكاشفه ای برای حضرت(ع) رخ داد، از آن حالت كه خارج شد استرجاع كرد: و فرمود: «انا لله و انا الیه راجعون » علی اكبر(ع) در كنار پدر بود، و می دانست امام بیهوده كلامی را به زبان نمی راند، سئوال نمود، پدرجان چرا استرجاع فرمودی؟: حضرت بلادرنگ فرمود: الان دیدم این كاروان می رود به سمت قتلگاه و مرگ درانتظار ماست، علی اكبر(ع) سئوال نمود: پدر جان مگر ما بر حق نیستیم؟ حضرت فرمود: آری ما بر حق هستیم. علی اكبر (ع) عرضه داشت: پس از مرگ باكی نداریم،

گفتنی است، با این كه حضرت علی اكبر(ع) به سه طایفه معروف عرب پیوند و خویشاوندی داشته است، با این حال در روز عاشورا و به هنگام نبرد با سپاهیان یزید، هیچ اشاره ای به انتسابش به بنی امیه و ثفیف نكرد، بلكه هاشمی بدون و انتساب به اهل بیت(ع) را افتخار خویش دانست و در رجزی چنین سرود:

أنا عَلی بن الحسین بن عَلی نحن بیت الله آولی یا لنبیّ

أضربكَم با لسّیف حتّی یَنثنی ضَربَ غُلامٍ هاشمیّ عَلَویّ

وَ لا یَزالُ الْیَومَ اَحْمی عَن أبی تَاللهِ لا یَحكُمُ فینا ابنُ الدّعی

وی نخستین شهید بنی هاشم در روز عاشورا بود و در زیارت شهدای معروفه نیز آمده است:السَّلامُ علیكَ یا اوّل قتیل مِن نَسل خَیْر سلیل. (7)

علی اكبر(ع) درنبرد روز عاشورا دویست تن از سپاه عمر سعد را در دو مرحله به هلاكت رسانید و سرانجاممرّه بن منقذ عبدی بر فرق مباركش ضربتی زد و او را به شدت زخمی نمود. آن گاه سایر دشمنان، جرأت و جسارت پیدا كرده و به آن حضرت هجوم آوردند و وی را آماج تیغ شمشیر و نوك نیزه ها نمودند و مظلومانه به شهادتش رسانیدند.

امام حسین(ع) در شهادتش بسیار اندوهناك و متأثر گردید و در فراقش فراوان گریست و هنگامی كه سر خونین اش را در بغل گرفت، فرمود:
ولدی علی عَلَی الدّنیا بعدك العفا.(8)(فرزندم علی ،دیگر بعد از تو اف بر این دنیا)

در مورد سنّ شریف وی به هنگام شهادت، اختلاف است. برخی می گویند هجده ساله، برخی می گویند نوزده ساله و عده ای هم می گویند بیست و پنج ساله بود.(9)

اما از این كه وی از امام زین العابدین(ع)، فرزند دیگر امام حسین(ع) بزرگتر یا كوچك تر بود، اتفاقی میان مورخان و سیره نگاران نیست. روایتی از امام زین العابدین(ع) نقل شده كه دلالت دارد بر این كه وی از جهت سن كوچك تر از علی اكبر(ع) بود. آن حضرت فرمود: كان لی اخ یقال له علیّ اكبر منّی قتله الناس …(10)

مقبره حضرت علی اكبر علیه السلام در كربلای معلی پایین پای اباعبدالله الحسین علیه السلام است و در سلام زیارت عاشورا منظور از وعلی علی ابن الحسین ، آقا علی اكبر علیه السلام می باشد.

کیفیت شهادت حضرت علی اکبر
پس از حملات پی در پی علی اکبر به سپاه دشمن و کشته شدن بسیاری از آنان، دشمن از کثرت کشته شدگان به خروش آمده بود.لشگریان عمر بن سعد از کشتن علی بن الحسین پرهیز می کردند، ولی « مرة بن منقذ عبدی » که از دلاوری های او به تنگ آمده بود، گفت: گناه همه عرب بر گردن من اگر این جوان بر من بگذرد و من داغ او را بر دل پدرش ننشانم!

پس علی اکبر به او رسید در حالی که بر آن سپاه حمله ور بود. مرة بن منقذ راه را بر او گرفت و با نیزه ای او رااز اسب بر زمین انداخت، آن گروه در اطراف او جمع شدند و با شمشیر پاره اش کردند!
بعضی نقل کرده اند که مرة بن منقذ ابتدا با نیزه به پشت او زد و بعد با شمشیر ضربتی به فرق آن بزرگوار وارد کرد که فرق مبارکش شکافت و او دست به گردن اسب خود انداخت، ولی اسب که ظاهراً خون روی چشمانش را گرفته بود او را در میان سپاه دشمن برد و دشمن از هر طرف بر او تاخت و بدن مبارکش را پاره پاره کرد.

در این هنگام بود که فریاد زد: السلام علیک یا ابتاه! این جدم رسول خداست که مرا سیراب کرد و او امشب در انتظار توست.تو را سلام می رساند و می گوید: در آمدنت به نزد ما شتاب کن. و آن گاه فریاد زد و به شهادت رسید.

پی نوشت ها:

1. مستدرك سفینه البحار (علی نمازی)، ج 5، ص 388.
2. أعلام النّساء المؤمنات (محمد حسون و امّ علی مشكور)، ص 126؛ مقاتل الطالبین (ابوالفرج اصفهانی)، ص 52.

3. مقاتل الطالبین، ص 52؛ منتهی الآمال (شیخ عباس قمی)، ج 1، ص 373 و ص 464.

4. منتهی الامال ، ج 1، ص.

5. مقاتل الطالبین، ص 53.

6. منتهی الآمال، ج 1، ص 375؛ الارشاد (شیخ مفید)، ص 459.

7. منتهی الآمال، ج 1، ص 375.

8. همان.

9. همان و الارشاد، ص 458.

10. نسب قریش (مصعب عبن عبدالله زبیری)، ص 85، الطبقات الكبری (محمد بن سعد زهری)، ج 5، ص 211.

 

  • 1
  • ...
  • 42
  • 43
  • 44
  • ...
  • 45
  • ...
  • 46
  • 47
  • 48
  • ...
  • 49
  • ...
  • 50
  • 51
  • 52
  • 53
خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

اسلام

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • شهادت حضرت حمزه
  • شهادت حضرت حمزه
  • غدیر
  • غدیر
  • زیارت عاشورا
  • هفته دفاع مقدس
  • هفته دفاع مقدس
  • مهدویت و دفاع مقدس
  • معرفی کتاب
  • عاشورا
  • معلم
  • عاشورا
  • شهادت فرزندان امام حسن علیه السلام در کربلا
  • شبهه
  • زندگینامه حضرت علی اکبرعلیه السلام
  • وقایع بعد عاشورا
  • احکام
  • شهدای محراب
  • اخلاق
  • سلمان فارسی
  • هفته کتاب
  • اولین زائر کربلا
  • اربعین
  • اخلاقی
  • بسیج مستضعفین
  • بزرگداشت شیخ مفید
  • 28صفر
  • خلاصه ای از زندگانی امام حسن عسکری علیه السلام
  • خلاصه ای از زندگانی امام حسن عسکری علیه السلام
  • ولنتاین یا روز عشق
  • شهادت حضرت زهرا
  • میلاد حضرت زهرا سلام الله علیها
  • Hnhf udn k,v,c hc ndn'hi hsghl
  • آداب عید نوروز ازدیدگاه اسلام
  • ماه پر فضیلت رجب
  • شهادت امام هفتم
  • مبعت پیامبر اعظم(صلی الله علیه وآله )
  • سوم شعبان
  • چهارم شعبان
  • معراج
  • معراج
  • تخریب بقیع
  • چگونگی تشخیص الهام رحمانی از شهود شیطانی
  • تفاوت خلیفه الله با حجت الله
  • اوصاف امیر مومنان علی علیه السلام
  • احکام
  • عاشورا
  • اقتصاد مقاومی
  • شهادت حضرت رقیه(س)
  • حکایت
  • اخلاق
  • نکته اخلاقی
  • شهادت امام رضا
  • سیاست امام رضا علیه السلام در مقابل مأمون
  • امام حسن عسکری علیه السلام
  • اقتصاد اسلامی
  • امام مهدی (عج) همیشه به یاد امام حسین(ع)
  • نهج البلغه :حکمت
  • تفسیر آیه مباهله
  • تفسیر آیه مباهله
  • نقش دعا در تعجیل در فرج
  • فضیت گریستن بر حسین
  • زن
  • آزمایش الهی
  • اربعین
  • نقش اقتصادی زنان
  • کلام
  • فرهنگی
  • حجاب
  • پاسخ شبهه
  • هفته کتاب
  • تفسیر
  • انقلاب
  • حدیث
  • فقهی
  • قرآنی، تفسیری
  • مهدویت
  • امام علی ع
  • مناجات

Random photo

کنترل زبان

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس