اسلام

  • خانه 
  •  
  • تماس  
  • ورود 

چرا جای نذر دادن کمک به فقرا؟؟

17 مهر 1395 توسط موسوي

در جواب پیام‌هایی که ما را تشویق می‌کنند به جای خرج در دستگاه امام حسین(ع) به کارهای خیر دیگر بپردازیم
به جای نذری به فقرا کمک کنیم؟!
مائده کاشیان :
«به جای این همه هزینه در هیئت‌های محرم، به فقرا کمک کنیم تا خدا نکند چشم پدری از شرمندگی گریان باشد.» شاید شما هم این روزها با پیام‌هایی با محتواهای اینچنینی مواجه شده باشید. پیام‌هایی که در حاضر دارند ما را به انجام یک کار خیر دعوت می‌کنند ولی در پشت ماجرا ما را از یک کار خیر دیگر باز می‌دارند.

راستش وقتی این پیام را دیدم، دو تا سوال در ذهنم ایجاد شد. اول اینکه چرا افرادی که این پیام‌ها را می‌فرستند تنها در مواقع خاصی مثل محرم، شب‌های قدر و کلا درست سر به زنگاه اتفاقات مذهبی یادشان می‌آید که کمک به فقرا و نیازمندان لازم است و مگر مثلا یک ماه قبل هیچ پدر فقیری شرمنده بچه‌اش نبوده؟! سوال دوم این‌که چرا در این تشویق‌ها آن کاری که همیشه نباید بکنیم و در عوضش قرار است مثلا به فقرا کمک کنیم، یک مستحب یا واجب دینی است و من خودم هیچ وقت پیامی ندیدم که گفته باشد مهمانی آنچنانی نگیریم و به فقرا کمک کنیم یا سفر آنتالیا نرویم و برای دانش آموزان لوازم التحریر بخریم. و این دو سوال باعث می‌شود بعضی وقت‌ها فکر کنم افرادی که این پیام‌ها را می‌دهند، کلا دین را قبول ندارند و شاید در حالت حادتر، دشمن دین هستند و از دینداری مردم رنج می‌برند.

البته این حرف‌ها که گفتم باعث نشد که اصل موضوع را فراموش کنم، و در ادامه دلایلی دارم برای این‌که چرا نباید به این پیام‌ها توجهی کرد.

1. اساسا نذری دادن و کمک به فقرا با هم منافاتی ندارند و هر دوتا لازم هستند، از طرف دیگر نذری خودش نوعی کمک اقتصادی به فقرا هم می‌تواند باشد، نه تنها در این روز و شب‌ها، بلکه در تمام سال گروه‌هایی مسئول رساندن نذری‌ها به دست نیازمندان هستند و من به جرات می‌توانم بگویم در همین شهر خودمان در تاسوعا و عاشورا و روزهای مشابه آن، هیچ گرسنه‌ای نیست که از خانه به نیت غذا بیرون برود و سر سفره امام حسین(ع) سیر نشود.

2. نمی‌خواهم خیلی آرمان گرا باشم و احتمالا شما هم با افرادی برخورد کرده‌اید که به خاطر شام به هیئت می‌روند. ولی مگر این بد است؟! یعنی آن فرد کلا نرود هیئت بهتر است یا این‌که به هر بهانه‌ای برود هیئت و در معرض کلی حس و فکر خوب قرار بگیرد. خیلی‌ها را داشته‌ایم که در همین مراسم‌ها و سخنرانی‌ها راه زندگی‌شان را پیدا کرده‌اند، هر چند ممکن است از اول بنا نداشته‌اند به خاطر سخنرانی به هیئت بروند.

3. این نذری دادن‌ها خیلی وقت‌ها کار مردم را برای شرکت در مراسم عزا و روضه راحت می‌کند. مثلا مادری که می‌داند مسجد محل‌شان بعد از مراسم شام می‌دهد، دیگر خیالش راحت است که لازم نیست از سر شب برود در آشپزخانه و برای پسرش شام درست کند تا شب بخورد، همان شام هیئت را می‌گیرد و می‌برد برایش.

4. این نذری‌ها فقط برای آدم بزرگ‌ها که نیست، بچه‌ها هم از آن می‌خورند و در ذهن‌شان یک خاطره خوب از محرم و مجلس تعزیه امام حسین(ع) شکل می‌گیرد. من خودم آن زمان‌ها که بچه‌تر بودم محرم را به خاطر نذری‌هایش دوست داشتم اصلا انگار طعم غذایش با همه غذاها فرق می‌کرد. همین شیرینی کوچک باعث شد تا دور و بر هیئت‌های امام حسین بچرخم کم‌کم درک کنم که اصل ماجرا از چه قرار است.

5. وقتی کسی سفره می‌اندازد و نذری می‌دهد، بقیه هم تشویق به انجام کار خیر می‌شوند و مصداق «….فاستبقوا الخیرات» (در نیکی‌ها و اعمال خیر بر یکدیگر سبقت جویید) که در آیه148سوره بقره آمده، می‌شوند.

6. به بهانه این نذری‌ها همه افراد از ثروتمندان گرفته تا نیازمندان در کنار همدیگر، پای یک سفره می‌نشینند و عزت نفس فقرا هم حفظ می‌شود.

7. این مورد اعتقاد من است یک مقداری دلی است؛کلا غذای امام حسین(ع) به جسم و جان برکت می‌دهد.

خلاصه این‌که من منکر این نیستم که در بعضی از نذری‌ها ممکن است اسراف ‌شود یا شکل آن درست نباشد ولی ای کاش به جای قضاوت کردن در مورد افراد و زیر سوال بردن اعتقادات مردم، بدون غرض، هر دو کار خیر را سرجای خود ببینیم و آن‌ها را جایگزین یکدیگر نکنیم.

 

نحوه شهادت قاسم بن حسن در کربلا

17 مهر 1395 توسط موسوي

یکی از سپاهیان عمر سعد درباره نحوه شهادت جانسوز حضرت قاسم(ع) می گوید: حسین(ع) را دیدم که خود را به بالین قاسم رسانده و می­ فرمود: از رحمت خدا به دور باشند، قومی که تو را کشتند. در روز رستاخیز جد تو از جمله دشمنان آنها خواهد بود.» آنگاه گفت: «چقدر بر عموی تو سخت است که او را به کمک بخوانی و از دست او کاری برنیاید و یا اگر کاری هم بتواند انجام دهد برای تو سودی نداشته باشد.»
به گزارش خبرگزاری مهر، هر یک از روزهای دهه اول محرم به یک عنوان که غالبا نام شهدای کربلا است، مشهور گردیده و ستایشگران اهل بیت(ع) با ذکر مصائب صاحب نام آن روز به عنوان مقدمه، عزای حضرت اباعبدالله الحسین(ع)را اقامه می نمایند. بنا بر سنت روضه خوانی معمول روز ششم روز ذکر مصائب حضرت قاسم(ع) است. نوجوانی از فرزندان امام حسن مجتبی(ع) که همراه با اصحاب و اهل بیت امام حسین(ع) در کربلا حضور داشت و در راه اباعبدالله(ع) به شهادت رسید.

قاسم بن حسن بن علی(ع) از مادری ام ولد به نام رمله یا نفیله متولد شد و از این جهت او هم از طرف پدر و هم از طرف مادر با ابوبکر بن حسن(ع) که او نیز از دیگر شهدای کربلاست برادر می­ باشد. او نیز به همراه اهل بیت امام(ع) از مدینه تا کربلا امام حسین(ع) و اهل بیتش را همراهی کرده بود.

نقل شده که هنگامی که در شب عاشورا امام حسین(ع)، اصحاب و یارانش را گرد آورد و ضمن سخنانی، بیعت خود را از آنها برداشت و از آنان خواست تا شب را محمل خود قرار داده و جان خود را نجات دهند، هر یک از اصحاب و یاران آن حضرت(ع) به پا خاستند و ضمن پافشاری بر بیعت خود سخنانی را بیان داشتند. پس از پایان سخنان یاران، امام(ع) فرمود: «به درستی که من فردا کشته خواهم شد و تمامی شما که همراه من هستید نیز کشته خواهید شد.» اصحاب حضرت(ع) گفتند: «الحمدلله الذی أکرمنا بنصرتک و شرفنا بالقتل معک أولا ترضی ان نکون معک فی درجتک یا ابن بنت رسول الله؛ خدا را شکر که ما را به یاری تو عزت بخشید و ما را به واسطه­ی شهادت همراه شما شرف بخشید؛ ای پسر دختر رسول خدا(ص) آیا راضی نمی­ شوید که ما نیز با شما در یک درجه از بهشت باشیم.» پس امام(ع) به آنان ملاطفت کرده و برای­شان دعای خیر کرد.

در این هنگام برادرزاده اش « قاسم بن حسن(ع)» برخاست و گفت: «آیا من هم کشته خواهم شد». پس امام(ع) از باب دلسوزی به او فرمود: «ای پسر برادرم! مرگ در نزد تو چگونه است؟» گفت: «یا عم احلی من العسل؛ ای عمو مرگ در نزدم شیرین تر از عسل است.» امام(ع) فرمود: «عمو به فدای تو باد؛ بله به خدا قسم مرگ شیرین است. آری تو نیز کشته خواهی شد آن هم پس از رنجی سخت، و پسرم عبدالله[رضیع] نیز کشته خواهد شد.»

قاسم گفت: «ای عمو! مگر لشکر دشمن به خیمه ها هم حمله می کنند که عبدالله شیرخوار هم شهید می شود؟» امام(ع) فرمود: «عمو به فدایت؛ عبدالله زمانی کشته خواهد شد که دهانم از شدت عطش خشک شود و به خیمه ها آمده آب یا شیر طلب کنم و چیزی نیابم، فرزندم عبدالله را طلب می کنم تا از رطوبت دهانش بنوشم، چون او را نزد من آورند قبل از آنکه لبانم را بر دهان او بگذارم، شقاوت پیشه ای از لشکریان دشمن، گلوی فرزند شیرخوارم را با تیر می درد و خونش بر روی دستانم جاری می شود، در آن هنگام دست به آسمان بلند کرده از خداوند طلب صبر و بردباری می نمایم و به ثواب مصیبت او دل می بندم، در این حال نیزه های دشمن مرا به سوی خود خواهد خواند و آتش از خندق پشت خیمه ها زبانه خواهد کشید و من بر آنها حمله خواهم کرد و آن لحظه، تلخ ترین لحظه دنیاست و آنچه خدا خواهد، واقع خواهد شد.»

یاران امام(ع) همگی با شنیدن این سخنان گریستند و بانگ شیون و زاری از خیمه ها بلند شد.

قاسم در حالی که نوجوانی نابالغ بود در روز عاشورا و پس از شهادت برادرش «ابوبکر»، نزد عمویش ابا عبدالله الحسین(ع) رفت و از ایشان اذن میدان طلبید. امام(ع) با دیدن قاسم او را در آغوش گرفت و هر دو شروع به گریستن کردند، در این هنگام قاسم از امام(ع) اذن میدان طلبید؛ اما امام(ع) به سبب سن و سال کمش به او اجازه نفرمود. قاسم پیوسته اصرار می­ کرد تا اینکه سرانجام توانست از امام(ع) اذن میدان بگیرد. قاسم در حالی که اشک بر گونه­ هایش جاری بود و این رجز را می­ خواند: «به درستی که منم قاسم از نسل علی(ع)؛ ما و اهل الله سزاوارتریم به پیامبر(ص)، از شمر ذی­الجوشن و یا از آن ولد الزنا»

و به روایتی دیگر در حالی که این رجز را می­خواند: ان تنکرونی فانا ابن الحسن(ع) سبط النّبیّ المصطفی المؤتمن/ هذا حسینٌ کالاسیر المرتهن بین اناسٍ لا سقوا صوب المزن. « اگر مرا نمی­ شناسید من فرزندحسن(ع) هستم، که او نوه پیامبر خدا(ص) برگزیده و مورد اعتماد اوست. این حسین است، همچون اسير گروگان گرفته شده بین مردمی که خدا آنها را از باران رحمتش سيراب نسازد». سپس به میدان رفت و با وجود سن و سال اندکش، نبرد شجاعانه ­ای را از خود به نمایش گذاشت و توانست 35 نفر از سپاهیان دشمن را به هلاکت برساند.

در تاریخ از «حمید بن مسلم» که خود یکی از سپاهیان عمر بن سعد در کربلا بود، نقل شده که: «جوانی پا به میدان نبرد گذاشت که چهره ­اش چون پاره ماه بود. او پیراهن و شلواری به تن و نعلینی به پا داشت، که بند یکی از آنها پاره بود و فراموش نمی­ کنم که بند نعلین پای چپ او بود، پس قاسم ایستاد تا که بند کفشش را محکم کند. در این هنگام عمرو بن سعد ازدی به من گفت: «به خدا قسم من بر او حمله خواهم کرد.» به او گفتم: «سبحان الله! چه منظوری داری؟ به خدا قسم که اگر او مرا بکشد، من دست خود را به سوی او دراز نمی­ کنم، این گروه که اطراف او را گرفته­ اند، او را بس است!» اما او بر گفته ­اش تأکید کرده گفت: «من به او حمله خواهم کرد.» پس به قاسم حمله کرد و چنان ضربتی بر فرق سر قاسم زد که او به صورت بر زمین افتاد و فریاد برآورد: «یا عمّاه!» پس حسین(ع) چون باز شکاری از جای جست و چون شیر خشمگین بر سپاه کوفه حمله کرد، پس ضربتی بر عمرو بن سعد ازدی زد. عمرو دست خود را سپر خود قرار داد تا جلوی ضربه حسین(ع) را بگیرد ضربت شمشیر حسین(ع) دستش را از بازو جدا کرد در این هنگام عمرو بن سعد از همراهانش کمک طلبید، سپاه کوفه برای نجات او شتافتند در این هجوم ناگهانی، جسم عمرو بن سعد لگدکوب اسبان سپاه عمر بن سعد شد و سینه­ او در زیر سم اسبان خرد شد.

غبار سرتاسر میدان را فرا گرفته بود، چون غبار فرو نشست، حسین(ع) را دیدم که خود را به بالین قاسم رسانده و کنار سر او ایستاده است و قاسم [از شدت درد] با دو پای خویش زمین را می­ خراشید. در این هنگام حسین(ع) می­ فرمود: «از رحمت خدا به دور باشند، قومی که تو را کشتند. در روز رستاخیز جد تو از جمله دشمنان آنها خواهد بود.» آن گاه گفت: «چقدر بر عموی تو سخت است که او را به کمک بخوانی و از دست او کاری برنیاید و یا اگر کاری هم بتواند انجام دهد برای تو سودی نداشته باشد.» آنگاه حسین(ع) قاسم را به آغوش گرفت و او را از میدان بیرون برد.» حمید بن مسلم می­ گوید: «من به پاهای آن نوجوان نظر می­ کردم و می­ دیدم که بر زمین کشیده می­ شود و حسین (ع) سینه­ خود را به سینه­ او چسبانیده بود. با خود گفتم: که او را به کجا می­ برد؟ دیدم او را آورد و در کنار کشته­ فرزندش علی بن حسین(ع) و سایر شهدای خاندان خود قرار داد.»

سیدبن طاووس در اقبال الاعمال به زیارت نامه ای از امام هادی(ع) در زیارت امام حسین(ع) اشاره دارد که حضرت در بخشی از آن می فرماید: «السلام علی القاسم بن الحسن بن علی المضروب لامته حین نادی الحسین عمه فجلا علیه عمه کالصغر و هو یفحص برجلیه التراب و الحسین یقول بعدا لقوم قتلوک و من خصمهم یوم القیامه جدک و ابوک ثم قال عز و الله علی عمک ان تدعوه فلا یجیبک أو یجیبک و انت قتیل جدیل فلا ینفعک هذا و الله یوم کثر واتره و قل ناصره جعلنی الله معکما یوم جمعکما و بوأنی مبوأکما و لعن الله قاتلک عمر بن سعد بن بن عروة بن نفیل الازدی واصلاه جحیما و اعد له عذابا الیما» یعنی: درود بر قاسم فرزند حسن بن علی(ع) آن عزیزی که فرق سرش شکافت و ابزار جنگی­ اش به غارت رفت هنگامی که عمو را به کمک طلبید حسین(ع) سراسیمه خود را به او رسانید و مردم را از کنارش عقب راند لیکن قاسم از شدت درد پای خود را به زمین می­ کشید در این حال بود که امام(ع) فرمود: از رحمت خداوند به دور باشند قومی را که تو را کشتند در روز رستاخیز نیای تو و پدرت با اینان دشمنی خواهند کرد سپس فرمود: به خدا سوگند بر عمویت بسیار گران است که او را بخوانی؛ ولی او تو را پاسخ نگوید یا هنگامی جوابت دهد که تو کشته شده ­ای و استخوانهای دست و پایت شکسته شده باشد، سپس این شتاب عمویت از آن توست که به خدا قسم سخت تنها شده و یارانش کم شده ­اند خداوند مرا در روز قیامت با شما و در جمع شما قرار دهد و لعنت خدا بر قاتلت عمر بن سعد بن بن عروة بن نفیل ازدی و او را به آتش دوزخ درافکند و برایش عذابی سخت فراهم آورد.»

http://www.mehrnews.com/

 

شهادت عبدالله بن حسن در کربلا

17 مهر 1395 توسط موسوي

عبدالله بن حسن بن علي بن ابيطالب
«عبدالله» کودک چند ساله امام مجتبی(علیه السلام) است. مادر عبدالله دختر «شلیل بن عبدالله بجلّی» بوده است. (1)
شیخ مفید چنین نقل می‌کند: پس از آن که «مالک بن نسر کندی» با شمشیرش به سر مبارک امام حسین(علیه السلام) زد، امام پارچه‌ای درخواست فرمود و با آن سر مبارکش را محکم بست و عمامه‌ای بر کلاه خود بست. شمر و دیگران هم به جایگاه خود بازگشتند. زمانی گذشت تا امام بار دیگر به میدان بازگشت و آنها هم بازگشتند و آن حضرت را محاصره کردند.
عبدالله پسر امام مجتبی(علیه السلام) هنوز به حد بلوغ نرسیده بود و در خیمه‌گاه با زنان به سر می‌برد. هنگامی که متوجه حمله دشمن به جانب امام شد، از خیمه‌گاه بیرون دوید. او سراسیمه و شتابان رو به جانب امام حسین(علیه السلام) رفت و در کنار عمویش ایستاد. حضرت زینب (علیهاالسلام) او را دنبال کرد و به او رسیده بود. او تلاش کرد که آن کودک را نگه دارد. امام حسین(علیه السلام) به خواهرش فرمود: «احبسیه یا اخیه؛ ای خواهرم! او را نگهدارید.» آن کودک از این که بازداشته شود، سخت امتناع می‌ورزید. او به عمه‌اش گفت: «والله لا افارق عمّی(2)؛ سوگند به خدا، از عمویم جدا نمی‌شوم.»
نحوه شهادت عبدالله بن الحسن(علیه السلام)
ناگاه «ابجر بن کعب» شمشیر خود را به سوی امام پایین آورد. عبدالله فریاد زد: «ای پسر زن ناپاک! وای بر تو! آیا می‌خواهی عمویم را بکشی؟» بَحر قصد ضربه زدن به امام را داشت.ناگاه عبدالله دستش را پیش آورد تا ضربه را از امام دور سازد. ولی دست مبارکش تا پوست قطع شد و دست آویزان گشت.
کودک فریادش بلند شد: «یا امتاه؛ ای مادرم!» حسین(علیه السلام) او را در بر گرفت و به سینه چسبایند و فرمود: «ای فرزند برادرم! بر آنچه به تو رسیده صبر کن و آن را به حساب خیر بگذار؛ چرا که خداوندا تو را به پدران صالحت ملحق خواهد کرد.»(3)
امام دست خود را به آسمان بلند کرد: «پروردگارا! قطرات باران را از اینها دریغ بدار و برکات زمینت را از اینها باز دار؛ پروردگارا! پس اگر تا هنگام (مرگ) آنها را مهلت داده و بهره‌مند می‌سازی، بین آنها تفرقه بینداز و هر کدام را به راهی جداگانه بدار؛ و سردمداران را هرگز از اینها راضی مدار؛ چرا که اینها ما را دعوت کردند تا که یاریمان کنند، سپس بر ما دشمنی کردند و ما را کشتند.» (4)
ابوالفرج گوید: در نهایت عبدالله به دست «حرملة بن الکاهل الاسدی» به شهادت رسید.(5) در زیارت ناحیه مقدسه آمده: «السلام علی عبدالله بن الحسن بن علی الزکی» و سپس بر قاتل او به نام «حرملة بن کاهل الاسدی» نفرین شده است. (6)

پی‌نوشت‌ها:
1- ابصار العین، ص 73 .
2- الارشاد، ج 2، ص 110 .
3- همان .
4- همان، ص 111 .
5- مقاتل الطالبیین، ص 89 .
6- اقبال الاعمال، ج 3، ص 75 .

آیا این نام (رقیه) درست و صحیح است؟

13 مهر 1395 توسط موسوي

آیا این نام (رقیه) درست و صحیح است؟

اصل وجود دختری چهار ساله برای امام حسین علیه السلام در منابع شیعی آمده است در کتاب کامل بهائی نوشته علاء الدین طبری (قرن ششم هجری) قصه دختری چهار ساله که در ماجرای اسارت در خرابه شام در کنار سر بریده پدر به شهادت رسیده، آمده است.[1]

اما در مورد نام او، آیا رقیه بوده یا فاطمه صغری و… اختلاف است.

دو خطاب از امام حسین علیه السلام در کربلا در مصادر شیعی آمده است که یکی از دختران حرم خود را با نام رقیه صدا زده است.

1)- “یا اختاه یا ام کلثوم، و انت یا زینب و انت یا رقیه و انت یا فاطمه و انت یا رباب، …".[2]

2)- “ثم نادی: یا ام کلثوم و یا سکینه و یا رقیه و یا عاتکه و یا زینب یا اهل بیتی علیکن منی السلام".[3]

اکثر محدثان دو دختر به نامهای سکینه و فاطمه برای امام حسین (علیه السلام) ذکر کرده‌اند اما علامه ابن شهر آشوب و محمد بن جریر طبری، سه دختر به نامهای سکینه فاطمه و زینب (علیه السلام) را برای آن حضرت برشمرده‌اند.

در میان محدثان قدیم تنها علی بن عیسی اربلی ـ صاحب کتاب کشف الغمه (که این کتاب را در سال687 ه ق تألیف کرده است) به نقل از کمال الدین گفته است که امام حسین (علیه السلام) شش پسر و چهار دختر داشت ولی او نیز هنگام شمارش دخترها، سه نفر به نامهای زینب سکینه و فاطمه را نام می‌برد و از چهارمی ذکری به میان نمی‌آورد.

احتمال دارد که چهارمین دختر همین رقیه (علیه السلام) بوده است.

علامه حائری در کتاب معالی السبطین می‌نویسد: بعضی مانند محمد بن طلحه شافعی و دیگران از علمای اهل تسنن و شیعه می‌نویسند “امام حسین (علیه السلام) دارای ده فرزند، شش پسر، و چهار دختر بوده است.

سپس می‌نویسد: دختران او عبارتند از: سکینه، فاطمه صغری، فاطمه کبری و رقیه علیهن السلام.
آنگاه در ادامه می‌افزاید: رقیه پنج سال یا هفت سال داشت و در شام وفات کرد. مادرش “شاه زنان” دختر یزجرد بود.[4]

باید دانست که گاهی بعضی از دختران دو نام داشتند مثلاً طبق قرائتی به احتمال قوی همین حضرت رقیه (سلام الله علیها) را فاطمه صغری می‌خواندند و شاید همین موضوع باعث غفلت از نام اصلی او شده است.

بهرحال از لحاظ تحقیقی هیچ استبعادی وجود ندارد که نام این دختر امام حسین (علیه السلام) رقیه باشد.

نظر دو تن از مراجع تقليد در خصوص دختر سه ساله امام حسين‌(علیه السلام)

پنجم صفر سالروز شهادت ريحانه امام حسين(علیه السلام) حضرت رقيه‌(سلام الله علیها) است که سندي بر مظلوميت خاندان پيامبر‌(صلی الله علیه و آله) مي‌باشد، عده‌اي از ارادتمندان به ساحت قدسي اهل بيت‌(علیه السلام) در پاسخ به شبهه‌اي که در برخي محافل مطرح شده نظر دو تن از مراجع عظام تقليد شيعه در اين خصوص را با طرح 4 سؤال جويا شده‌اند.

1-صحت وجود دختري با مشخصاتي که ارباب مقاتل در مورد کيفيت شهادت آن بزرگوار نقل کرده‌اند (درخرابه شام) چيست؟

2-صحت انتساب چنين دختري به امام حسين‌(علیه السلام) چگونه مي‌باشد؟

3-صحت انتساب حرم موجود در نزديک دمشق به دختري به نام حضرت رقيه‌(سلام الله علیها) چگونه است؟

4-با توجه به موارد گفته شده و پاسخ‌هاي حضرت عالي انجام نذر و اداي آن داراي چه حکمي است؟

متن کامل نظرات اين دو مرجع تقليد تقديم مي‌گردد:

پاسخ آيت‌الله‌العظمي مکارم شيرازي

بسمه‌تعالي

شکي نيست که دختر کوچکي از امام حسين‌(علیه السلام) در شام از دنيا رفت و در آنجا دفن شد و حرم فعلي منسوب به همان دختر است، اما اين که نام آن دختر رقيه بوده يا نام ديگري داشته در بين دانشمندان اسلامي اختلاف نظر وجود دارد هر چند معروف اين است که نامش رقيه است.

هميشه موفق باشيد.

پاسخ آيت‌الله‌العظمي نوري همداني

پی نوشت :

[1] کامل بهائی، ج 2، ص 179
[2] اللهوف، سید بن طاووس ص 140 و 141
[3] مقتل ابن مخنف، ص 131
[4] سرگذشت جانسوز حضرت رقیه (س) ص 9 به نقل از معالی السبطین، ج 2، ص 214

وقایع روز سوم محرم

13 مهر 1395 توسط موسوي

وقایع روز سوم محرم سال 61 اعزام لشکر عمر بن سعد به سوی کربلا، خریداری اراضی کربلا توسط امام حسین علیه السلام ، نامه عمر بن سعد، نامه عبیدالله بن زیاد به عمر بن سعد، عبیدالله در نخیله. عمر بن سعد یک روز بعد از ورود امام حسین علیه السلام به کربلا یعنی روز سوم محرم با چهارهزار سپاهی از اهل کوفه وارد کربلا شد. بعضی از تاریخ نویسان نوشته اند که «بنوزهره» که قبیله عمر بن سعد بودند نزد او آمدند و گفتند تو را به خدا سوگند میدهیم از این کار درگذر و تو داوطلب جنگ با حسین مشو زیرا این باعث دشمنی میان ما و بنی هاشم میگردد عمر بن سعد نزد عبیدالله بن زیاد رفت و استعفا کرد، ولی عبیدالله استعفای او را نپذیرفت و او تسلیم شد. خریداری اراضی کربلا توسط امام حسین علیه السلام: از وقایعی که در روز سوم ذکر شده است این است که امام علیه السلام قسمتی از زمین کربلا را که قبرش در آن واقع شده است، از اهل نینوا و غاضریه به شصت هزار درهم خریداری کرد و با آنها شرط کرد که مردم را برای زیارت قبرش راهنمایی نموده و زوار او را تا سه روز مهمانی نمایند. سوم محرم؛ روز حضرت رقیه رقیه پدر را می‌خواهد، تاب تحمل دوری از پدر را ندارد، همه اینها بهانه است تا هرچه زودتر به سوی پدر پر کشد و از شر قساوت‌های زمانه رهایی یابد، لعنت خدا بر خبیث‌ترین افرادی که حرمت خاندان آل الله را شکستند و دیگر جایی برای بخشش باقی نگذاشتند. روز سوم ماه‌ محرم‌الحرام به یاد بزرگ کوچک بانویی، نامگذاری کرده‌اند که خیل وسیعی از عاشقانش را رهسپار مرقد شریفش می‌کند، کودکی که سرنوشت غمبارش در کنار حماسه کربلا، دل خون شیعیان می‌کند، رقیه بابا، فقط سه چهار سال از عمر کوتاه خویش را در ناز و نوازش پدر گذارنده بود و یکباره در روز عاشورا این دختر آل طه، طعم یتیمی را می‌چشد، خداحافظی سوزناک با پدر، سیلی خوردن از دشمنان، آتش گرفتن خیمه‌ها، فرو رفتن تیغ‌ها در پا، فرار از سم اسبان، همه و همه چقدر برای یک دختر بچه قابل تحمل است؟! امروز، روز رقیه حسین(ع) است، رقیه‌ای که همراه با برادر کوچکش علی اصغر حماسه بزرگی را در جهان ثبت کردند تا نامشان در صف اول مریدان امامت ثبت شود، درود بیکران خداوند بر کودکی که بدنش در اثر تازیانه کبود شده بود و درود خدا به آن هنگامی که با دیدن پدر جان از بدنش خارج ‌شد. عصر عاشوراست، دشمنان برای غارت خیمه‌ها هجوم آورده‌اند، کودکان اهل‌بیت علیهم‌السلام بر اثر تشنگی در خطر هلاکت هستند، هنگامی که آب را برای رقیه (س) می‌برند، آن حضرت ظرف آب را گرفت و دوان دوان به سوی قتلگاه حرکت کرد، یکی از سپاهان دشمن پرسید «کجا می‌روی؟»، حضرت رقیه (س) فرمود «بابایم تشنه بود، می‌خواهم او را پیدا کنم و برایش آب ببرم»، او گفت «آب را خودت بخور، پدرت را با لب تشنه شهید کردند!»، حضرت رقیه (س) در حالی که گریه می‌کرد‌، فرمود «پس من هم آب نمی‌آشامم». رقیه: پدرم تشنه‌ است، تا او آب نخورد، آب نمی‌نوشم فاطمه کفیل استاد تاریخ جامعةالزهرا(س) در خصوص تشنگی حضرت رقیه در روز عاشورا به دو روایت اشاره می‌کند و می‌گوید: هنگامی که امام حسین علیه‌السلام در لحظات آخر رقیه را در آغوش می‌گیرد و لب‌های خشکیده نازدانه‌اش را می‌بوسد، در این هنگام رقیه به پدرش می‌گوید «العطش العطش، فان الظما قد احرقنی»؛ «بابا بسیار تشنه‌ام، شدت تشنگی جگرم را آتش زده است»، امام حسین (ع) به او فرمود «کنار خیمه بنشین تا برای تو آب بیاورم»، آن گاه امام حسین(ع) برخاست تا به سوی میدان برود، باز هم رقیه(س) دامن پدر را گرفت و با گریه گفت «یا ابه این تمضی عنا؟»؛ «بابا جان کجا می‌روی؟ چرا از ما بریده‌ای؟»، امام (ع) یک بار دیگر او را در آغوش گرفت و آرام کرد، این نشان از رابطه عمیق عاطفی بین حضرت رقیه‌ علیهاالسلام و اباعبدالله‌الحسین علیه‌السلام دارد، با توجه به اینکه رقیه مادر نداشت و مادرش از دنیا رفته بود.

http://nahad.kaums.ac.ir/

  • 1
  • ...
  • 42
  • 43
  • 44
  • 45
  • ...
  • 46
  • ...
  • 47
  • 48
  • 49
  • ...
  • 50
  • ...
  • 51
  • 52
  • 53
خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

اسلام

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • شهادت حضرت حمزه
  • شهادت حضرت حمزه
  • غدیر
  • غدیر
  • زیارت عاشورا
  • هفته دفاع مقدس
  • هفته دفاع مقدس
  • مهدویت و دفاع مقدس
  • معرفی کتاب
  • عاشورا
  • معلم
  • عاشورا
  • شهادت فرزندان امام حسن علیه السلام در کربلا
  • شبهه
  • زندگینامه حضرت علی اکبرعلیه السلام
  • وقایع بعد عاشورا
  • احکام
  • شهدای محراب
  • اخلاق
  • سلمان فارسی
  • هفته کتاب
  • اولین زائر کربلا
  • اربعین
  • اخلاقی
  • بسیج مستضعفین
  • بزرگداشت شیخ مفید
  • 28صفر
  • خلاصه ای از زندگانی امام حسن عسکری علیه السلام
  • خلاصه ای از زندگانی امام حسن عسکری علیه السلام
  • ولنتاین یا روز عشق
  • شهادت حضرت زهرا
  • میلاد حضرت زهرا سلام الله علیها
  • Hnhf udn k,v,c hc ndn'hi hsghl
  • آداب عید نوروز ازدیدگاه اسلام
  • ماه پر فضیلت رجب
  • شهادت امام هفتم
  • مبعت پیامبر اعظم(صلی الله علیه وآله )
  • سوم شعبان
  • چهارم شعبان
  • معراج
  • معراج
  • تخریب بقیع
  • چگونگی تشخیص الهام رحمانی از شهود شیطانی
  • تفاوت خلیفه الله با حجت الله
  • اوصاف امیر مومنان علی علیه السلام
  • احکام
  • عاشورا
  • اقتصاد مقاومی
  • شهادت حضرت رقیه(س)
  • حکایت
  • اخلاق
  • نکته اخلاقی
  • شهادت امام رضا
  • سیاست امام رضا علیه السلام در مقابل مأمون
  • امام حسن عسکری علیه السلام
  • اقتصاد اسلامی
  • امام مهدی (عج) همیشه به یاد امام حسین(ع)
  • نهج البلغه :حکمت
  • تفسیر آیه مباهله
  • تفسیر آیه مباهله
  • نقش دعا در تعجیل در فرج
  • فضیت گریستن بر حسین
  • زن
  • آزمایش الهی
  • اربعین
  • نقش اقتصادی زنان
  • کلام
  • فرهنگی
  • حجاب
  • پاسخ شبهه
  • هفته کتاب
  • تفسیر
  • انقلاب
  • حدیث
  • فقهی
  • قرآنی، تفسیری
  • مهدویت
  • امام علی ع
  • مناجات

Random photo

کنترل زبان

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس